مارک چمپیون Marc Champion در بلومبرگ در تاریخ 16 آوریل 2024 مقاله ای نوشت که بخشهایی از ترجمه آنرا می خوانید:
1. جان بولتون از اسراییل خواسته که به حمله انبوه و شکست خورده موشکی ایران، با انهدام تاسیسات سوخت هسته ای این کشور پاسخ دهد. این پیشنهاد، از یک جهت، شگفت نیست چرا که بولتون کمتر می شود که مشکلی را ببیند و به فکر بمباران آن نیفتد.
2. با اینحال، وی تنها کسی نیست که باور دارد تصمیم تهران به حمله آشکار علیه اسراییل، یک فرصت نادر برای اقدام قاطع با هدف جلوگیری از تبدیل ایران به یک قدرت هسته ای فراهم آورده و اکنون تنها اراده ای برای اقدام لازم است. اعضای فوق افراطی راستگرا در کابینه اسراییل هم با همین نگاه موافقند و نیز برخی از اعضای بخش امنیتی این کشور. البته اگر مسئله تنها به عزم و اراده مربوط باشد.
3. بولتون، فرد بی پروایی است اما چندین نکته هست که وی و دیگر جنگ طلبان (ضد) ایران، درک درستی از آن دارند؛ نخستین آنها این استدلال است که رهبر ایران با حمله مستقیم به اسراییل، قاعده بازی را دگرش داده است. پیش از آن، دو کشور جنگ اعلام نشده ای را در سایه انجام می دادند. اکنون با تبدیل آن به یک حمله مستقیم و آشکار، (آقای) خامنه ای گزینه های سیاستی تازه ای را برای اسراییل خلق کرده است.
4. جنگ طلبان هم درست می گویند که ایران به رغم انکارهایش، آماده تولید بمب هسته ای است. از زمانی که دونالد ترامپ در سال 2018 گفت که از توافق هسته ای سه ساله با تهران کنار می کشد، انباشت اورانیوم غنی شده ایران از تقریبا هیچ به 5 هزار کیلوگرم رسیده که مقدار چشمگیر و فزاینده ای از اورانیوم با غنای 20 و 60 درصد را هم در بر می گیرد.
5. موسسه علم و امنیت بین الملل based Institute for Science and International Security مستقر در واشنگتن، اکنون بر پایه تحلیل گزارش فوریه بازرسان بین المللی باور دارد که ایران از ذخیره اورانیوم غنی شده کافی برای تولید "هفت بمب در یک ماه، نه بمب در دو ماه و یازده بمب در سه ماه، 12 بمب در چهار ماه و 13 بمب در پنج ماه برخوردار است. به عبارت دیگر، ایران از قبل در آستانه تبدیل به یک قدرت هسته ای قرار دارد.
6. همینطور درست است که ایران- همانطور که روز شنبه هم تایید شد- یک تهدید بالقوه وجودی علیه اسراییل است هم مستقیما و هم از گذر نیابتی هایی همچون حماس، حزب الله و حوثی ها در یمن. کمتر کسی هم انکار می کند که اگر ایران به یک قدرت هسته ای تبدیل شود، دیگر دولت های این منطقه ی بسیار شکننده، در تکاپوی هسته ای شدن برخواهند آمد. به همین دلیل است که نگرانی از بلندپروازی های هسته ای ایران، همیشه یک نگرانی دو حزبی در آمریکا بوده است. تنها اختلافی که هست بر سر چگونگی خنثی کردن این تهدید است.
7. اینجاست که جنگ طلبان اشتباه می کنند. آنها همگی استدلال می کنند که ایران به دلیل ضعف روسای جمهور پشت سر هم آمریکا- البته به استثنای ترامپ- است که تا این حد به یک بمب نزدیک شده است. همان ترامپی که رویکرد "فشار حداکثری" و تصمیم اش به خروج از برجام را جشن می گیرند. بولتون کارزار طولانی و سختی را برای خروج از برجام رهبری می کرد.
8. اما برنامه هسته ای ایران، به دلیل بی عرضگی روسای جمهوری آمریکا شکل نگرفته است. این برنامه به دلیل خواست رهبران ایران پدید آمده است. آنها تصمیم گرفتند که صدها میلیارد دلار زیان کشور را برای دستیابی به این توانایی بپذیرند و به سختی تلاش کرده اند که آن را زنده نگه دارند. آنها بر این باورند که یک بازدارنده هسته ای، آنها را بهتر قادر می سازد تا قدرت و دستورکار منطقه ای شان را گسترش دهند.
9. دولت های پشت سر هم در آمریکا و اسراییل، در نابودی این برنامه ناکام ماندند چرا که دسترسی به چنین هدفی دشوار است و به این خاطر که آنها به درستی نگران بودند که هرگونه تلاش ناکامی که یکبار برای همیشه انجام شود، این خطر را دارد که پاتَش بسیار بدی داشته باشد. در واقع، این نتیجه "فشار حداکثری" ترامپ بود که ظرفیت غنی سازی حداکثری و نیز ذخیره حداکثری اورانیوم غنی شده را به ایران داد.
ثبت دیدگاه