اکونومیست در مقاله ای به حمله ایران به اسرائیل پرداخت که ترجمه بخش هایی از آن را می خوانید:
خوشبختانه آن بارش، با کمک دوستان و همسایگان خنثی شد. اسراییل بعنوان یک کشور کوچک با دشمنان زیاد، دیر زمانی است که از یک بازدارندگی انبوه- که برخی آن را بی تناسب می دانند- برخوردار بوده است. اسراییل غزه را ویران کرد تا حماس را در هم بشکند. اکنون تلافی علیه ایران، ناگزیر به نظر می رسد اما دولت اسراییل باید دست نگه دارد.
یک پیشینه برای این ماجرا وجود دارد: در سال 1991 صدام حسین ،خودکامه عراق، با دهها موشک به اسراییل حمله کرد. هدفش این بود که اسراییل را به تلافی وادارد و به این ترتیب یک ائتلاف عربی را که به آمریکا برای بیرون راندن نیروهای عراق از کویت کمک می کرد، از هم بپاشد. اسراییل، به توصیه آمریکا، تلافی نکرد. امروز هم خویشتنداری اسراییل می تواند کار برپایی ائتلاف علیه یک تهدید منطقه ای را آسانتر کند: تهدید ایران. اما تنها آمریکاست که می تواند چنین ائتلافی را سرپا کند.
ایران زمانی که در سال 1979، دیپلمات های آمریکایی را گروگان گرفت و هنگامی که مامورانش سفارت آمریکا در بیروت را در سال 1983 منفجر کردند و سفارت اسراییل را در 1992 در آرژانتین زدند، اهمیتی به مصونیت اماکن دیپلماتیک نداد. ضمن آنکه حمله اخیر ایران، نامتناسب بود. 170 پهپاد، حدود 120 موشک بالستیک و 30 موشک کروز شلیک کرد.
با اینهمه، اسراییل باید این بار به خودش مجال بدهد. خویشتنداری کمک خواهد کرد که شکاف با آمریکا بر سر جنگ غزه را ترمیم کند. این امکان را فراهم می کند که شراکت دفاع هوایی اخیر به یک ائتلاف بزرگتر و ماندگار تبدیل شود. هرچه که اسراییل بتواند جبهه مشترکی با کشورهای همفکر ایجاد کند، بهتر است. تحریم های هماهنگ، انزوای دیپلماتیک، حملات سایبری و حمایت از مخالفان حکومت ایران- در کنار همگرایی با کشورهای عربی- برای محدود کردن ایران، بهتر نتیجه می دهد تا حمله نظامی.
اگر اسراییل عجولانه اقدام کند، همسایگانش هزینه سنگینی در یک جنگ گسترده تر منطقه ای متحمل خواهند شد؛ آمریکا و اروپا پایشان به درگیری کشانده می شود، بهای نفت افزایش می یابد و تجارت جهانی مختل می شود. تنها "محور مقاومت" ایران است که از این آشفتگی استقبال می کند.
آمریکا در ایجاد یک ائتلاف با ایران، نقش کارسازی دارد. آمریکا و اروپا می توانند کار را با تحریم های هماهنگ علیه سپاه پاسداران آغاز کنند و سازوکار ماشه را فعال سازند. دیپلماسی با ایران، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، باید ادامه یابد اما بدون توهم. آمریکا و اسراییل – و در حالت آرمانی دیگران- باید یک تهدید سنجیده اما معتبر اقدام نظامی را زنده کنند اگر ایران به سمت دستیابی به سلاح هسته ای حرکت کند.
برای آنکه همه اینها، ممکن شود، اسراییل باید جنگ غزه را پایان دهد و کار را با یک آتش بس موقت آغاز کند تا زندانیان و گروگانها مبادله شوند. هرچه حماس امیدش را به برانگیختن یک جنگ منطقه ای از دست بدهد، این احتمال بیشتر می شود که با چنین معامله ای موافقت کند. پیشرفت به سمت یک دولت فلسطینی، تحت کنترل حکومت خودگردانِ اصلاح شده، آن جایزه درخشان یعنی عادی سازی با عربستان را با خود می آورد.
هیچیک از اینها، خالی از ریسک نیست اما حمله ایران، خطرات یک تشدید به سمت جنگی بی پایان را پررنگ می کند و همچنین نشان می دهد که اسراییل به تنهایی قادر به شکست ایران و شبکه اش نیست. برای مقابله با آن، اسراییل هم به شبکه خودش احتیاج دارد- با آمریکا، اروپا و دوستان عرب در حال ظهور. یک ائتلاف میانه رو، مطمئن ترین راه برای خاتمه منازعه بی پایان با فلسطینی هاست که رادیکالیسم اسلامی را تغذیه می کند و نیز برای بازدارندگی ایران.
ثبت دیدگاه