چهارشنبه, ۲۹ مرداد , ۱۴۰۴ Wednesday, 20 August , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 50483 تعداد نوشته های امروز : 395 تعداد اعضا : 24 تعداد دیدگاهها : 19×

اخبار روز:

خبر رسمی درباره مبلغ فروش صنایع بورسی اعلام شد ارزش سهام عدالت ۵۰۰ هزار تومانی ها اعلام شد (۲۹ مرداد) بانک مرکزی سوت پایان غیرمجازها در بازار رمزپول را زد قیمت طلا تا پایان سال به این رقم می رسد خبر رسمی درباره وام ازدواج، فرزندآوری و ایثارگران اعلام شد اقتصاد ایران در ۲۹ مرداد | سقوط امید در بورس، صعود نگرانی در بازارها رتبه اولی های کارشناسی دانشگاه خواجه نصیر برای ورود به ارشد اقدام کنند راه اندازی مرکز آموزش مشترک دانشگاه ملی مهارت و صنعت قطعات یدکی خودرو شعر آیینی و انقلابی باید از شعارزدگی دور شود حرم امام رضا(ع) در شب های پایانی دهه ماه صفر نفس تازه نایسر؛ بلوار گاز پس از دو دهه چشم‌انتظاری بازگشایی شد خوزستان در محاصره گرما؛ دمای امیدیه و رامشیر به ۴۸.۸ درجه رسید بسته خبری ۲۹ مرداد ماه استان کردستان کاروان غم در اراک به حرکت در می‌آید خوزستان همچنان درصدر آمار غرق‌شدگی؛ضرورت تقویت ساماندهی سواحل وزیرساخت اظهارات مهم عراقچی درباره مذاکره با آمریکا/ اسنپ بک فعال می‌شود؟

بدخواهان محسن چاوشی این قصه را بخوانند؛ حکایت دستمزد میلیاردی!
  • 11 تیر 1404 ساعت: ۱۰:۲۶
  • شناسه : 88421
    بازدید 29
    5

    پس از انتشار مطالبی کذب علیه محسن چاوشی خواننده قطعه «علاج»، کاظم بهمنی شاعر این تک آهنگ مطلبی را در حمایت از این خواننده منتشر کرد.

    ارسال توسط :
    پ
    پ

    به گزارش خبرنگار مهر، پس از انتشار مطالبی کذب و دروغ علیه محسن چاوشی خواننده قطعه «علاج» که گفته می‌شد وی با دریافت مبالغی هنگفت و در قالب یک اثر سفارشی اقدام به تولید این اثر پرطرفدار ملی میهنی کرده است، کاظم بهمنی شاعر این تک آهنگ مطلبی را در حمایت از این خواننده مطرح منتشر کرد.

    در متن منتشر شده از سوی بهمنی با عنوان «درباب علاج و مردم» آمده است:

    «شب داشتیم با هم قدم می‌زدیم بعد از کلی حرف، به شوخی بهش گفتم تو هم ترسیدیا! گفت ذره‌ای نمی‌ترسم، ما جنگ زده ایم اما خیلی از این «مردم» خیلی مضطربن، همه بغض دارن … کاش می‌شد براشون کاری کنیم.

    برگشتیم خونه اش؛ ساعت ۱۰:۳۰ شب بود، صدای پدافند قطع نمی‌شد یه ملودی که از قبل ساخته بود رو واسم پخش کرد، گفت رو همین خط بنویس. فوادیان قهوه برام درست کرد که خوابم نبره. تا صبح بند به بند می‌نوشتم و اون بند به بند رو می خوند.

    ساعت ۴ صبح شده بود، فوادیان خوابیده بود، اثر کافین قهوه رو هم دیگه احساس نمی‌کردم اما همچنان اون اصرار داشت که نخواب، به صورتش که نگاه می‌کردم انگار یه موضوعی خوابو ازش گرفته بود.

    تو اتاق پشت میز نشسته بودم و می‌نوشتم. هریه ربع بهم سر می‌زد که نخوابیده باشم و هی با حرفاش سعی داشت تهییجم کنه … کاظم! مردم! خطاب به «مردم» بنویس! بگو هرچی بزنن ما هم جواب می دیم، یه چی بگو دلاشون قرص شه، بگو نترسن این سر و صداها بیشتر واسه نفوذیاس! بگو «خدا هوامونو داره…» کاظم پیچیده اش نکن، ساده و صریح بنویس که همه «مردم» بفهمن…

    ساعت ۷ صبح … کار من تموم شده بود کف استودیو دراز به دراز افتاده بودم و چشمام داشت بسته می‌شد. از فشار خواب نمی تونستم بهش بگم کولر رو خاموش کن و حسابی سردم بود…

    ساعت ۸ صبح با صدای اسپیکرا چشامو به زور باز کردم. از روی صندلی برگشت و با یه لبخند رضایتی نگام کرد، گفت تمومه!!

    (نمی دونم ساعت چند) یه ملحفه‌ای کشیده شد روم و در اتاق آروم بسته شد.

    امروز دیدم یه نفر نوشته که چند میلیارد پول بابت علاج گرفته! ای کاش واقعاً حرفش درست باشه!! چون اون نمی دونه که محسن بیشتر پولی که درمیاره کجا هزینه می کنه … که اگر خرج خودش کرده بود الان توی یه خونه ۹۰ متری معمولی مستأجر نبود. تمام.»

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

    2 × 2 =