به گزارش خبرنگار مهر، جدیدترین قسمت از برنامه «هفت» شب گذشته ۲۷ تیر با بررسی «جوان اول در سینمای ایران»، «اشک هور» و گفتگوی ویژه با ابوالفضل پورعرب به صورت زنده به آنتن شبکه نمایش رفت.
در میز سینمای ایران آرش خوشخو و رضا صدیق فیلم سینمایی «اشک هور» را مورد نقد و بررسی قرار دادند.
در ابتدای برنامه آرش خوشخو بیان کرد: «اشک هور» فیلم قابل قبولی درباره یکی از مهم ترین سرداران جنگ است و خانم رویا افشار بازی خوبی دارند. فقط من متوجه ملودرام کردن فیلمهای جنگی نمی شوم. وقتی فیلم درباره یک سردار بزرگ جنگ است در این صورت متمرکز شدن فیلم روی نقش مادر کمی فیلم را به بیراهه میبرد. در فیلم «صبح اعدام» نیز من این مشکل را دارم و دلیلی ندارد نقش مادر در هر فیلمی وارد شود. ما در دوران سختی به سر میبریم و من ملایم کردن فیلمهای جنگی را درک نمیکنم بلکه باید تبلیغ قاطعیت و شهامت داشته باشیم.
رضا صدیق درباره مواجهه با درام جنگی در دهه گذشته بیان کرد: این نوع مواجهه با درام جنگی در یک دهه گذشته با تغییراتی مواجه شده است و سینماگر به جای ساخت هویت جنگی به سمت ملودرام های نوستالژیک حرکت میکند. «اشک هور» ۳ موقعیت را کنار هم میگذارد: یک مادر و حسرت مادرانه و داستان رفیق علی هاشمی و بخشهایی از زندگی خود علی هاشمی. این ۳ روایت در یک سریال میتواند روایت شود اما وقتی به فیلم سینمایی تبدیل میشود حرف فیلم کامل منتقل نمیشود و حق مطلب ادا نمیشود.
ملودرام جنگی باید برای مدتی فراموش شود
آرش خوشخو تصریح کرد: پس از ماجرای ۱۱ سپتامبر موجی از فیلمهای خشن آمریکایی ساخته شد یعنی میخواستند بگویند که ما هستیم و قدرتمندیم. در سینمای ایران نیز باید ساخت این نوع ملودرامها برای مدتی فراموش شود.
در ادامه این قسمت از برنامه بهروز افخمی گفت: با این حرف خیلی موافق نیستم زیرا به طور مثال یکی از نمودهای قهرمانی در این جنگ ۱۲ روزه خانم سحر امامی بود. این شجاعت مادرانی که بچههایشان را بزرگ میکنند و به جبهه میفرستند، مهم است. زنان نیز مانند مردان نقش مهمی در جنگها دارند و دیده نمیشوند.
رضا صدیق با اشاره به اهمیت توجه به اکران آنلاین فیلمهای در صف اکران بیان کرد: نکته دیگری که میخواهم بگویم این است که اکران آنلاین «اشک هور» اتفاق درستی بود زیرا ممکن است در اکران عمومی با استقبال مواجه نشود. این یک پیشنهاد خوب به سینماگران است که فیلمشان در صف اکران قرار دارد و اکران آنلاین نیز در درآمدزایی برای برخی فیلم ها دست کمی از اکران عمومی ندارد.
خوشخو تصریح کرد: در ادامه نکته ای که عرض کردم این را هم اضافه کنم که خیلی از خرابکاریهای فرزندان بزرگان کشورمان به پای پدرانشان نوشته میشود. در این میان نقش مادران چیست؟ میخواهم بگویم که کمی نسبت به نقش مادران در سینما یک طرفه نگاه میکنیم.
بازی در «عروس» مانند یک رویا بود
میز گفتگوی ویژه این قسمت از برنامه نیز با حضور ابوالفضل پورعرب بازیگر پیشکسوت و شناخته شده سینما و تلویزیون برگزار شد.
بهروز افخمی در ابتدای این بخش درگذشت مادر پورعرب را تسلیت گفت.
ابوالفضل پورعرب در ابتدای این بخش درباره حضور در سینما عنوان کرد: من در آن زمان تنها فیلمی که کار کردم «زخمه» بود، اما خیلی تئاتر کار میکردم. در فیلمهایی نیز دستیار کارگردان بودم اما فیلم «عروس» برای من به نوعی رویا و خیال بود و وقتی به من این فیلم را پیشنهاد دادند، باور نمیکردم زیرا سینما برای من و خیلیها یک رویای دست نیافتنی بود.
بهروز افخمی گفت: در فیلم «عروس» اصرار داشتم بازیگر نقش اول مرد حدود ۲۶ یا ۲۷ ساله باشد، چون شخصیت مثبت نبود؛ قاچاقچی بود، تصادف میکرد و از صحنه فرار میکرد. اما اگر چنین رفتاری از فردی جوان سر بزند، تماشاگر ممکن است با او همدلی کند. پدرم میگفت: «اگر پسری تا سیسالگی خود یا دیگری را نکشد، زنده میماند». منطق فیلم هم براساس همین نگاه شکل گرفت.
پورعرب ضمن قدردانی از افخمی گفت: من متولد ۱۳۴۰ هستم و زمان فیلمبرداری ۲۸ سالم بود. آقای افخمی من مدیون شما هستم زیرا فارغ از بازیگری به من درس زندگی دادید و رفتار آدمها را به من گوشزد میکردید.
گفتند به پورعرب جایزه ندهید، پررو میشود!
ابوالفضل پورعرب با اشاره به کملطفیهایی که در حق او صورت گرفته است، بیان کرد: من اصلاً دوست نداشتم در این سالها با کسی رقابت کنم اما هنوز هم افتخار من بازی کردن در فیلم «عروس» است اما متاسفانه هنوز هم فیلمی مانند «عروس» تبلیغ نمیشود. نمیخواهم بگویم که نسبت به این بی معرفتی و کم لطفی ها بی تفاوت هستم اما دوست ندارم درگیر این ماجراها شوم.
این بازیگر پیشکسوت گفت: من چندسال برای بازی های مختلف ازجمله «نرگس» کاندید شدم اما گفتند به او جایزه ندهید زیرا پررو میشود. احساس میکردم که این قضاوت ها عادلانه نیست تا جایی که برای فیلم جنگی «مرد بارانی» جایزه گرفتم و گفتم که چرا این همه بازی کردم اما برای یک فیلم جنگی به من جایزه دادند؟ من ۷ سال پشت سرهم کاندید شدم اما هیچ جایزه ای نگرفتم.
حتی محمدرضا گلزار را هم دوست دارم
پورعرب در پاسخ به این پرسش که کدام بازیگران امروزی را دوست دارد، گفت: وقتی کسی به دل مردم نزدیک میشود حتماً چیزی در وجود خود دارد. امروزه حامد بهداد، حمید گودرزی و ... هستند که من بازی شان را دوست دارم. خیلی از جوانان امروزه خوب هستند اما باید ببینیم که دوربین چقدر این بازیگران را دوست دارد. حتی محمدرضا گلزار را هم دوست دارم زیرا تلاش میکند که اتفاقات خوبی رقم بخورد اما اینکه تا چه اندازه در این زمینه موفق بوده است، جای بحث دارد. ساعد سهیلی هم خوب بازی میکند. ولی در حالت کلی برای بازیگران از همه مهم تر این است که اخلاق و کاراکتر داشته باشند و یک جایی مانند کتاب حافظ به خانه مردم راه پیدا کنند. آقای جمشید مشایخی اینگونه بود و در خانه همه مردم جای داشت.
پورعرب درباره جوان اول سینما گفت: یکی از دلایل اینکه ما جوان اول در سینما نداریم به خاطر کلاس های آموزشی است. در کلاس آموزشی ماهیگیری را یاد نمیدهند. من هم به پسر خودم گفتم که بازیگری را از طریق آکادمیک یاد بگیر نه از طریق من. ما یک سمندریان داشتیم و نمیتوان به کسی که در کلاس بازیگری ثبت نام کرده است بگوییم سمندریان باش. چشم های آبی و پول این عرصه را نابود کرده است. در حوزه بازیگری باید ریاضت کشید تا یک آرتیست شد.
مردانگی در سینمای امروز کمرنگ شده است
وی متذکر شد: سوژههایی که در سینما وجود دارد نیز عجیب است. قبلاً آقایان دست میزدند و خانمها میرقصیدند الان خانمها دست میزنند و آقایان میرقصند. فاعل در سیستم سینما مرد است و خانمها هم گاهی میتوانند فاعل شوند اما آدم نمی تواند این نوع کمدی را که شروع و پایانش با رقص است، درک کند. به نظر میرسد که جوان اولها خیلی دیگر عنصر مردانه ندارند و نقش اول فیلمها دیگر بازتاب زیادی بین مردم ندارند. ما با بهترین لباس هایمان مقابل دوربین و مردم می رفتیم زیرا رفتار اجتماعی ما نیز به فیلمها خیلی قوت میدهند.
فقدان قهرمان در سینمای ایران
پرونده ویژه این قسمت از برنامه «جوان اول در سینمای ایران» نام داشت و کیومرث مرادی و امیر قادری در این بخش حضور داشتند.
کیومرث مرادی درباره جوان اول در سینمای ایران گفت: بخشی از نوجوانی من در دهه ۶۰ گذشته است که به دلیل شرایط جنگ تحمیلی برخی فیلم ها و قهرمانان در سینما به وجود آمدند که برای ما بسیار جذاب بودند. وقتی دهه به دهه جلوتر آمدیم کمی تعاریف عوض شد و قهرمانان در دهه ۸۰ و ۹۰ کمتر شدند. شخصاً یکی از بهترین قهرمانان من «کانی مانگا» با بازی درخشان آقای قریبیان است و فیلم هایی مانند «سگ کشی»، «باشو غریبه کوچک»، «شوکران» و … را بسیار دوست داشتم.
وی ادامه داد: صادقانه معضل نبود قهرمان از فیلمنامهها نشأت میگیرد. ما بازیگر مستعد زیاد داریم، اما نقش قهرمان در ساختار درام امروز، کمرنگ شده است.
امیر قادری درباره بازگشت جوانان به قلب سینما بیان کرد: بعد از انقلاب ۵۷، تلقیای محدودکننده از سینما شکل گرفت؛ انگار کارگردان فقط باید «معلم» باشد و بازیگر، صرفاً ابزار اجرا. مفاهیمی مثل «جوان اول» یا «ستاره» در دهه ۶۰ بار منفی داشتند و این تفکر، روایتگری و ستارهسازی را به حاشیه برد. اما در دورههایی که موجی نو وارد سینما شد ناگهان بازیگران جوان به قلب سینما برگشتند.
در ادامه این میز کیومرث مرادی عنوان کرد: مشکل ما در سینما این است که بخشی از ستاره ها در یک دوره ای بیشتر شمایل پولسازی داشتند اما من اینها را جوان اول نمی دانم. من جوان اول را کسی میدانم که مسیر حرفهایاش را ساخته و تبدیل به شخصیت موثر شده است نه صرفاً کسی که چهره است و در گیشه فروش دارد.
امیر قادری با تاکید بر تفاوت قائل شدن بین ستاره و بازیگر تصریح کرد: ما باید بین مفهوم ستاره و بازیگر تفاوت قائل باشیم. وقتی از بازیگر صحبت می کنیم از یکسری توانایی های آموزش دیده شده صحبت می کنیم اما ستاره یکسری حسن رفتار خدادادی دارد که به شخصیتش کمک می کند.
کیومرث مرادی متذکر شد: بستر بروز جوان اول باید در سینمای ما به وجود بیاید و ما نسبت به دهه ۶۰ و ۷۰ قهرمان زیادی در سینما نداریم. ما علی شادمان در سینما داریم که توانایی بازیگری زیادی دارد. بازیگران زن و مرد زیاد دیگری نیز هستند و امیدوارم که فیلمنامه های خوبی به این افراد پیشنهاد شود. سینما همواره با قهرمان جذاب است و مردم هم این قهرمانان را دوست دارند.
«لیلو و استیچ» نوستالژیها را زنده میکند
بهرام عظیمی و عباس جواهری در میز سینمای جهان نیز به نقد و بررسی فیلم «lilo & Stitch» پرداختند.
بهرام عظیمی در ابتدای این میز عنوان کرد: من از این انیمیشن خوشم آمد اما به نظرم فیلم خیلی بزرگی نیست بلکه یک انیمیشن کاملاً استاندارد است که براساس الگوهای موفق ساخته شده است.
عباس جواهری گفت: اگر این فیلم را به صورت مجزا و فارغ از فیلمهای قبلی بررسی کنیم، اصلاً فروش نمی کرد. «lilo & Stitch» فقط به دلیل حس نوستالژی که دارد فروش کرد و مردم این شخصیتها را دوست دارند. نظرات مخاطبان نیز اصلاً درباره کیفیت این فیلم نیست بلکه همه درباره شخصیتها و مقایسه این کاراکترها صحبت میکنند.
وی درباره کمرنگ بودن خانواده در این فیلم توضیح داد: «لیلو و استیچ»، «ئی تی»، «جنگ ستارگان»، «کمپانی هیولاها» و … همه نشان می دهند که ما دنبال ایجاد ارتباط هستیم و ارتباط برقرار کردن دغدغه دیرینه بشر است. پاسخ جدی تنهایی و خلا در فرهنگ خانواده است و حس من در این فیلم این است که از آدمها دلسرد شده است و سراغ جایگزینی می گردد که بتواند با او ارتباط برقرار کند. در این فیلم خیلی جمله «ما یک خانواده ایم» را می شنویم اما خبری از پدر و مادر و خواهر نیست و به صورت جدی حضور ندارند. در انیمیشن های والت دیزنی پدر به صورت کلی کمرنگ است.
بهرام عظیمی در پایان تصریح کرد: از دهه ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ انیمیشن دوران طلایی در هالیوود داشت و آثاری مانند «در جستجوی نمو»، «شرک»، «ماشین ها»، «آنسوی پرچین»، «ربات ها»، «ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی»، «فرار مرغی» و … ساخته شدند. عنصر مشترک این انیمیشن ها این است که می توانید پس از سال ها درباره داستان این فیلم ها صحبت کنید و داستان ساده و سرراستی دارند. این سرراست بودن قصه در فیلم «لیلو و استیچ» هم وجود دارد. عنصر تنهایی و ارتباط برقرار کردن با موجودات دیگر نیز در تمام این انیمیشن ها وجود دارد.
ثبت دیدگاه