دوشنبه, ۶ مرداد , ۱۴۰۴ Monday, 28 July , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 41938 تعداد نوشته های امروز : 195 تعداد اعضا : 24 تعداد دیدگاهها : 0×

اخبار روز:

آیا فال گرفتن حرام است؟ تفاوت فال‌ گیری با تفأل و سرگرمی حجت‌الاسلام قمی: هفت تکلیف راهبردی، باید با جدیت اقامه شوند خاموشی:وقف، بیت‌المال نیست؛ بستری برای ورود به اقتصاد دانش بنیان پویش ملی نماز اول وقت در پیاده روی اربعین آغاز شد سوم صفر، یادبود میلاد امام باقر (ع) و شهادت زید؛ زید ادعای امامت نداشت قیمت دلار و یورو در مرکز مبادله ایران اعلام شد تداوم خروج پول از بورس، برای پنجمین روز معاملاتی پیاپی سیگنال توافق تجاری و دلار به طلا؛ فلز زرد رشد کرد بررسی آثار شیخ شهاب الدین سهروردی در خانه اندیشمندان علوم انسانی سیدمجید بنی فاطمه در هیئت ریحانه الحسین (ع) مرثیه خوانی می کند جلسه هماهنگی عملیات اربعین سفیران آیه‌ها امروز برگزار می‌شود برگزاری همایش سه‌ساله‌های حسینی؛ پیوند اشک حضرت رقیه(س) با کودکان غزه برنامه عزاداری هیئات در دهه اول ماه صفر اعلام شد  راه‌اندازی پایگاه تخصصی «اربعین نوجوانی» برای زائران نوجوان اربعین بزرگترین سفره جهانی حضرت رقیه (س) در تهران برپا می‌شود برگزاری برنامه‌های فرهنگی و معرفتی ویژه اربعین

روایت مادر شهید «محمدپور» از فرزندش؛ «مجتبی» بسیار مهمان نواز بود
  • 3 مرداد 1404 ساعت: ۱۱:۳۲
  • شناسه : 103809
    بازدید 8
    1

    آستانه اشرفیه- مادر شهید «مجتبی محمدپور» سال‌ها نذر خواندن سوره یاسین داشت تا خداوند به پسرش فرزندی عطا کند اکنون که پسرش به شهادت رسیده هر روز همان سوره را بالای مزار او می خواند.

    ارسال توسط :
    پ
    پ

    خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها – هما اکبری: در دل یک روستا، جایی که خاطرات زندگی هنوز در خانه‌ها جاری است، مادری نشسته است که پنج سال تمام نذر خواندن سوره یاسین داشت؛ نذری برای هدیه‌ای که پسرش آرزو داشت «مجتبی محمدپور» شهید جوانی که در پی حمله رژیم صهیونیستی به آستانه اشرفیه، زندگی‌اش ناگهان خاموش شد.

    مادر او امروز در مقابل خبرنگار مهر می‌نشیند تا از روزهای سخت زندگی پس از شهادت پسرش بگوید؛ روزهایی که هنوز بغض و اشک مهمان خانه‌شان است.

    پنج سال نذر برای داشتن فرزند

    «معصومه محمدپور» مادر شهید مجتبی محمدپور با صدایی بغض‌آلود به خبرنگار مهر گفت: پنج سال تمام سوره یاسین خواندم تا خداوند به پسرم فرزندی عطا کند مجتبی کوچک‌ترین فرزند ما بود و دومین پسر خانواده. آرزویش این بود که پدر شود، اما تقدیر چیز دیگری رقم زد.

    روایت مادر شهید «محمدپور» از فرزندش؛ «مجتبی» بسیار مهمان نواز بود

    وی ادامه داد: شب حادثه صدای انفجار را شنیدم اما چون در روستا بودم نتوانستم خودم را به محل برسانم به مجتبی زنگ زدم، پاسخی نداد. دخترم تماس گرفت و گفت رژیم منحوس صهیونیستی هلال‌احمر را زده است نگران شدم و با پسر بزرگ‌ترم تماس گرفتم او گفت موج انفجار به مجتبی خورده و او را به بیمارستان برده‌اند.

    مادر با چشمانی پر از اشک یادآور شد: از همسرم خواستم مرا ببرد اما او نتوانست رانندگی کند به خانه برادرم رفتم و با اصرار او را قانع کردم. وقتی رسیدیم، دیدم همه اهل خانه آنجا هستند و مجتبی را به سردخانه می‌بردند. باورم نمی‌شد.

    خاطرات گرم مردی که همه دوستش داشتند

    مادر شهید گفت: مجتبی همیشه حرمت مهمان را نگه می‌داشت حتی در سخت‌ترین لحظات، مهمان‌ها به خانه‌اش می‌آمدند و او با روی خوش پذیرایشان بود.

    روایت مادر شهید «محمدپور» از فرزندش؛ «مجتبی» بسیار مهمان نواز بود

    وی افزود: دوم تیر، یک روز قبل از حادثه، تماس گرفت و گفت آماده شوید برویم دریا گفتم اگر پدرت نیاید من نمی‌آیم. با لبخند گفت: پدر به خاطر آرمیس هم که شده می‌آید. رفتیم و شام خوردیم.

    عشق مجتبی به خانواده و زندگی ساده

    مادر با اشک گفت: مجتبی محوطه خانه روستایی‌مان را خیلی دوست داشت، مخصوصاً برای دخترش. می‌گفت وقتی دخترم خوشحال می‌شود، خوشحال می‌شوم. سفارش کرده بود اگر خودش نبود، همسرش هفته‌ای سه روز به دیدن پدر و مادرش بیاید.

    وی ادامه داد: مجتبی عاشق نان و پنیر بود. حتی اگر گرسنه نبود، لقمه‌ای می‌خورد. عمه‌اش همیشه برایش نان و پنیر می‌آورد. با صدای بلند می‌خندید و از شوخی‌هایم خوشش می‌آمد.

    روایت مادر شهید «محمدپور» از فرزندش؛ «مجتبی» بسیار مهمان نواز بود

    بغضی که همچنان فروخورده است

    وی در پایان گفت: هر بار از محل حادثه رد می‌شویم، پدرش در ایوان ناله می‌کند و من در خانه اشک می‌ریزم. به او می‌گویم بیا داخل خانه تا آرامش همسایه‌ها حفظ شود اما بغض و اشک‌هایش تمام نمی‌شود.

    قصه زندگی مادر شهید «مجتبی محمدپور» روایت صبری است که از نذر تا داغ شهادت کشیده شده است. هر روز خواندن سوره یاسین کنار مزار مجتبی، تنها تسکینی است برای قلبی پر از درد و داغی که هنوز تازه است. این مادر همچنان در انتظار آرامش و آینده‌ای است که یاد پسرش را در خود زنده نگه دارد.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.