چهارشنبه, ۲۲ مرداد , ۱۴۰۴ Wednesday, 13 August , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 47687 تعداد نوشته های امروز : 155 تعداد اعضا : 24 تعداد دیدگاهها : 11×

اخبار روز:

سازمان راهداری: مردم از مراجعه به پایانه‌ها برای سفرهای داخلی با اتوبوس بپرهیزند مهران و شلمچه پرترددترین مرزهای اربعین! ۱۰۵۴ میلیارد تومان برای ایمن‌سازی راه‌های شریانی کردستان نیاز است ۴۷ درصد تصادفات مرگبار تهران سهم موتورسواران بازگشت 65 درصدی زائران به کشور/ جزییات یک تصادف در حریم تهران ترافیک سنگین در جاده چالوس و آزادراه تهران شمال توقف موقت اجرای احکام جمع‌آوری دکل‌های مخابراتی در تهران چندپاره شدن سازمان منابع طبیعی پیامدی جز تخریب سرزمین ندارد ماجرای بسته‌شدن جاده فیروزکوه توسط چند خودروی لاکچری برگزاری مراسم جاماندگان اربعین حسینی در بیش از ۵۰۰ شهر کشور لزوم طراحی راهکارهای موثر برای کاهش آسیب‌های اجتماعی در میان دختران تشکل‌ها؛ پیشران توسعه پایدار و همبستگی اجتماعی هستند برپایی موکب «ایران یاران جوان» در مسیر پیاده‌روی اربعین گواهی انحصار وراثت ۲۰ روز پس از ثبت فوت ابلاغ می‌شود احتمال ورشکستگی مجدد خطوط هوایی «اسپیریت» آمریکا فرودگاه مهرآباد برای چهارمین سال متوالی میزبان زائران اربعین شد

یوسف پزشکیان، پسر رئیس جمهور: برایم رزومه می فرستند تا به پدرم نشان بدهم/ جواب من به آنها این است؛ به من ارتباطی ندارد!
  • 9 مرداد 1403 ساعت: ۱۰:۱۱
  • شناسه : 10886
    بازدید 17
    2

    او نوشت:  توی ماشین در ترافیک تهران نشسته‌ام و به طرف خانه حرکت می‌کنیم. گفتم خانه! خانه پدری بیرون پاستور جایی است که این روزها احساس آرامش و امنیت می‌کنم. هرچیزی که مرا به گذشته پیوند می‌دهد، آرامش بخش است. منظورم از گذشته نه سال‌های دور، که همین دو ماه پیش است. امروز در جمعی […]

    پ
    پ

    او نوشت:  توی ماشین در ترافیک تهران نشسته‌ام و به طرف خانه حرکت می‌کنیم. گفتم خانه! خانه پدری بیرون پاستور جایی است که این روزها احساس آرامش و امنیت می‌کنم. هرچیزی که مرا به گذشته پیوند می‌دهد، آرامش بخش است. منظورم از گذشته نه سال‌های دور، که همین دو ماه پیش است.

    امروز در جمعی از دوستان از حال و روز این روزها تعریف می‌کردم که افرادی رزومه دوستان‌شان یا خودشان را برایم می‌فرستند که برسانم به دست پدر برای وزارت‌های مختلف. هرچه شرح می‌دهم که نباید برای من چیزی بفرستند و به من ربطی ندارد، بی‌فایده است. یکی از دوستان کسی را برای وزارتخانه‌ای معرفی کرد، گفتم من دخالتی در این مسائل ندارم. گفت: باشد رزومه‌ها را برای خواهرتان بفرستید ایشان با پدر مطرح کنند. فکر کرد لابد خواهرم که همراه پدر در قاب تصاویر دیده می‌شود به این امور رسیدگی می‌کند. به ناچار و از روی حیرت گفتم چشم.

    جمع دوستان می‌گفتند که خاطرات این روزها را ثبت کن. این‌ها برگ‌هایی از تاریخ کشورند. به فکر فرو رفتم. نوشتن هم وقت می‌خواهد. نمی‌توانم بدون سقف و برنامه با تلفن و پیامک و … مشغول شوم. باز فکر می‌کنم که نهاد ریاست جمهوری اداره‌ای دارد به نام دفتر ارتباطات مردمی با ده‌ها کارمند و امکانات که همه حقوق می‌گیرند تا پاسخگوی مطالبات و درخواست‌های مردم باشند. چرا بعضی‌ها انتظار دارند یک نفر وظیفه همه این مجموعه را به عهده بگیرد؟ باید مهارت نه گفتن را در خود تقویت کنم. باید برای ورزش کردن، نوشتن و از همه مهم‌تر برای خانواده وقت داشته باشم. بخشی از روز بدون هیچ صحبتی از کار و سیاست. این کار به برنامه منظم و دقیقی برای کارهای روزانه و مراقبت از آن نیاز دارد. کاری که مهارتم در انجام آن پایین است.

    دوشنبه ۸ مرداد

    یوسف پزشکیان

     

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

    13 − چهار =