یکشنبه, ۱۸ خرداد , ۱۴۰۴ Sunday, 8 June , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 28869 تعداد نوشته های امروز : 166 تعداد اعضا : 24 تعداد دیدگاهها : 0×

اخبار روز:

قیمت دلار آزاد رسماً کاهشی شد | سقوط ادامه دارد؟ جلوگیری از ترخیص ۹۰ درصدی پارچه های نساجی ابلاغ شد توقیف انواع لوله پلیمری غیراستاندارد در استان تهران توقف ۲۴۰۰ کامیون‌ کشنده در مرز بازرگان التهاب در جبهه نفت و دلار | آتش و آمار در میدان تجارت| هند، ژاپن را پشت سرگذاشت و چهارم شد ناترازی انرژی برخی از صنایع را به زانو درآورده است عدم تخصیص به موقع ارز ترجیحی عامل گرانی برنج خرید خرد سهام در بهار امسال به ۱۷.۵ همت رسید تمدید مهلت ثبت‌نام مصاحبه دکتری با آزمون و استعداد درخشان دانشگاه آزاد طرح «شهر الکترونیک» در دانشگاه آزاد اسلامی به زودی اجرا می شود رونمایی از کتاب جدید درسی حوزه‌های علمیه آزمون ارتقاء دستیاران تخصصی دندانپزشکی مردادماه برگزار می شود رئیس سازمان جهاد دانشگاهی شهید بهشتی منصوب شد ارزشیابی اعضای هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس محرمانه خواهد ماند حکم ریاست ۲۲ رئیس دانشگاه و پژوهشگاه تأیید شد سرویس یکپارچه بیمه های درمانی از درمان نو | پایه و تکمیلی

نگاهی به «وضعیت سفید» به بهانه بازپخش؛ روایتی که همچنان شیرین است
  • 1 خرداد 1404 ساعت: ۱۳:۱۲
  • شناسه : 70462
    بازدید 11
    0

    یک فعال رسانه به بهانه بازپخش سریال «وضعیت سفید» از شبکه آی فیلم یادداشتی درباره نقش امیر با بازی یونس غزالی به نگارش درآورده است.

    ارسال توسط :
    پ
    پ

    به گزارش خبرنگار مهر، بازپخش سریال «وضعیت سفید» به کارگردانی حمید نعمت الله از شب گذشته ۳۰ اردیبهشت از شبکه آی فیلم پخش شد و هر شب ساعت ۲۰ روی آنتن می رود. سریالی که در دوره ای به یک مجموعه با طرفدارانی پیگیر بدل شد و حتی در بازپخش های سریال طرفداران بیشتری هم پیدا کرد.

    به همین بهانه سهیلا قوسی فعال رسانه یادداشتی درباره امیر با بازی یونس غزالی یکی از شخصیت های کلیدی این سریال نوشته است که در ادامه می خوانید:

    «وضعیت شیرین

    شاید اگر یونس غزالی بازیگر نوجوان آن سال‌ها، مسیر «آکتوری‌اش» را همچنان ادامه می داد هیچگاه آن موقعیت ناب و بدیعی که در «وضعیت سفید» خلق کرد، برایش این گونه تکرار نمی شد.

    یونس، امیرِ خلق شده توسط حمید و هادی را چنان تجسم بخشید که گویی تمام آدم های پارادوکسیکال این قصه، بدونِ امیر، ابتَر هستند. آدم هایی که روی کاغذ به ظاهر، «هم خون» هستند اما تفاوتِ نگاه و سبک زیستشان از مشرق تا مغرب است. ولی جنگ که این حرف‌ها سرش نمی شود. به اوج خود رسیده و موشک است که پشت موشک امنیت شهر را نشانه گرفته و تنها راه چاره، جمع شدن این جماعت رنگارنگ، زیر سقف خانه مادر، جایی دور از شهر است و امیرِ ۱۶-۱۷ ساله، واسطِ این همزیستی نه چندان مسالمت آمیز که البته برای راضی کردنشان برای این همجواری ناخواسته، تقریبا شاخ قول را می شکند.

    از عموی بدهکار فراری گرفته تا عمه متمول که زندگی در کاروان شخصی اش در نزدیکی مادر را به زیر همان سقف ترجیح می دهد تا روی خواهر و برادر را نبیند و «آقا شیکه» ای (به یاد علی سلیمانی) که در جوار برادر معتادش در دل همان باغ خانه می سازند … و البته شیرین دختری که نقطه سرگشتگی و ویرانی امیر در دل این قصهِ موقعیت محورِ شیرین است، کنار هم جمع شده اند.

    نگاهی به «وضعیت سفید» به بهانه بازپخش؛ روایتی که همچنان شیرین است

    امیرِ ایستاده بر مرز نوجوانی و جوانی به تازگی بالغ شده اما قطعا فاصله است میان بالغ شدن و بلوغ فکری. بلوغی که خانواده معتقدند هنوز تا رسیدن به آن فرسنگ ها فاصله است. اما امیر اتفاقا می فهمد، تفکرش، ادراکش، تمیزش و تشخیصش خیلی بیشتر از بیشترِ آدم های جمع شده در خانه مادربزرگ است. او آنقدر می فهمد که بداند مرام و مسلک نزدیکانش جایی که جانشان در خطر است اهمیتی ندارد. باید محافظت کند، باید مراقبت کند از این انگشتان یک دست که مبادا یکیشان قطع شود. او باهوش است. خلاق است. هنر را می شناسد. خیلی هم می‌شناسد. اتاقی برای خودش می سازد (بخوانیم جزیره) که تماشاگر نه فقط با امیرش بلکه با همه اکسسوارش رفیق می شود، دوستشان دارد و دلبسته شان می شود. نقاشی می کند. می‌سازد. سرهم می کند. اختراع می کند، حتی تلفن می کشد به طبقه پایین به مادربزرگ. مادربزرگی که دلش از این همه جدلِ دلبندانش خون است.

    امیر یک ایراد دارد فقط یک ایراد؛ او عاشق شده است. عاشق شیرین، عشقی از جنس مختصات نوجوانی … پاک … زلال … بی پروا … پر از رویا … عشق در همان سال‌های جنگ در همان تهران دهه شصتی. عشق امیر معصوم است. از جنس خودش، از جنس امیر ۱۶ساله ناپخته که قطعا نمی تواند مانند یک آدم ۳۰ ساله عاشقی کند. عشق او باید از جنس دنیای خودش باشد. عاصی و اعصاب خردکن و دردسرساز برای خودش، خانواده اش و شیرین اما همه از او توقع عشقی دارند هم تراز و هم اندازه عشق دوست شهیدش به دخترعمه امیر. ولی این توقع به جا نیست چون آدم ها با هم متفاوتند، قرار نیست هم قد هم، قد بکشند اما شهادت رفیق، امیر عاصی را در خود فرومی ریزد و امیر تازه ای متولد می شود که خواهرش دوست دارد. این امیر تازه، گل درشت نیست برای همین است که این سیر تطور را باور می کنیم. امیر بزرگ می شود، بزرگ شدنی که نتیجه اش شرکت در دوره های رزم است و فینال این قصه می شود عکس یادگاری آدم هایی که حال، جسته و گریخته یادگرفته اند هرچقدر هم با هم فرق دارند همدیگر را تحمل کنند؛ آنها هم به بلوغ رسیده اند و بی شک همان امیرِ سرکش ناپخته از دید اطرافیانش، مهمترین اهرم محرکه این مسیر است.

    حال یک قاب ثبت می شود … در کنار موشکی که امیر یافته و بر بلندایش ایستاده … بر بلندای بلوغ … اما عشق شیرین همچنان هست … عشقی از جنس زمین … از جنس آسمان … از جنس ایران.»

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.