خبرگزاری مهر، گروه استانها: اگر این روزها از رشت راهی آستانه اشرفیه شده باشید، احتمالاً در کوچه پس کوچهها و خیابانهای این شهر، دیوارهایی را دیدهاید که پر شدهاند از آگهیهای کوچک و بزرگ؛ نوشتههایی ساده و بیریا که شاید در نگاه اول فقط یک جمله کوتاه دارند: «مشاوره رایگان».
اما در پشت این چند کلمه، داستانی از همدلی، درد، تلاش و امید نهفته است؛ داستان انسانهایی که با قلبهایی بزرگ و ارادهای راسخ، برای تسکین دردهایشان قدم برداشتهاند.
در روزهایی که سایه تاریک جنگ بر مناطقی نه چندان دور از رشت افتاده بود، ترس و اضطراب در چشمان کودکان، زنان و مردان شهر موج میزد. در این میان، دیدن یک آگهی ساده روی دیوار، چون ستارهای در شب تاریک، دلهای مردمان را روشن میکرد.
از پشت تلفن تا دلهای پر اضطراب آستانه اشرفیه
در میان این موج همدلی، چهرهای برجسته میشود؛ بانویی از لاهیجان به نام «فاطمه مهدیپور» که سالها است در زمینه مشاوره پیش از ازدواج فعالیت دارد، اما این روزها کار و زندگیاش را وقف همدردی و همراهی با مردم آسیبدیده آستانه اشرفیه کرده است.
«فاطمه مهدی پور» در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار کرد: وقتی وارد آستانه اشرفیه شدم و کودکان و خانوادههایی با خانههای تخریبشده و چشمانی پر از اضطراب را دیدم، نتوانستم بیتفاوت باشم. تمام فکر و جانم را گذاشتم تا بتوانم حتی ذرهای از بار این غم و رنج را کم کنم.
فاطمه ادامه میدهد: من که توان ساختن خانهها یا پرستاری از مجروحان را ندارم، اما میتوانم با کلماتم، با یک گوش شنوا و چند لحظه گفتگو، ترس و اضطراب را از دلشان بردارم.
با همفکری همکارانش، تصمیم گرفتند آگهیهایی را تهیه و در نقاط مختلف شهر توزیع کنند تا به مردم یادآوری شود که تنها نیستند و میتوانند در شرایط سخت، به صورت رایگان با مشاورانی مثل او صحبت کنند.
زخمی نامرئی که نیازمند گوشی شنوا است
از همان روزها، فاطمه هر جمعه پشت یکی از کامپیوترهای یک کافینت در آستانه اشرفیه مینشیند، آگهیها را تایپ میکند، چاپ میکند و به دست مردم میرساند. تماسها یکی پس از دیگری میرسند، و همچنان این صدای امید در شهر شنیده میشود.
او میگوید: مردم به من میگویند؛ هلالاحمر و اورژانس آمدند، کمک کردند، اما هیچکس در خانه ما را نزد و حالمان را نپرسید. هیچکس از اضطراب و ترس ما خبر ندارد.
فاطمه درباره PTSD توضیح میدهد: اختلال استرس پس از سانحه که واکنشی طبیعی به فجایع و حوادث تلخ است و تا زمان بازگشت به شرایط عادی، نیازمند همراهی و حمایت روحی است.
شماره تلفنهایش را روی برگههایی نوشته و بین مردم پخش کرده است؛ بسیاری از آنان عکس میگیرند، تماس میگیرند، نوبت میگیرند و برای گفتگو میآیند. حتی کودکانی که همراهشان هستند، از این فضا بهرهمند میشوند.
وی ادامه میدهد: این دردها عمیقتر از آن است که بتوان با چند کلمه بیان کرد. مردم گیجاند؛ نمیدانند چه بلایی بر سر زندگی، آینده و روانشان آمده است.
پیام مقاومت؛ «یا علی» صدای مردمی که تسلیم نمیشوند
اما در کنار تمام این دردها، فاطمه امید را هم میبیند؛ امیدی که در همبستگی و همدلی مردمان این دیار موج میزند.
او میگوید: شهادت جای تبریک و تسلیت دارد؛ تبریک برای افتخار والای شهدا و تسلیت برای رنج بزرگی که به مردم تحمیل شده است. ما همه در کنار هم ایستادهایم.
وی در پایان با صدایی پرصلابت میگوید: رژیم کودککش اسرائیل باید بداند که این خاک قابل تجاوز نیست و تاوان سنگینی خواهد داد. ایران و ایرانی متحدتر از همیشه با یک «یا علی» بلند میشوند و با قدرت باز میگردند.
این روایت صدای زنی است که امروز با کلماتش به مردم خدمت میکند و فردا شاید در صف رزمندگان برای دفاع از خاک و ناموس باشد؛ زنی که با عشق به مردم و میهن، ستارهای در دل تاریکی جنگ شده است.
ثبت دیدگاه