به گزارش خبرنگار مهر، امروز هفتم صفر به روایتی سالروز شهادت امام مجتبی علیه السلام است. صلح امام حسن مجتبی (ع) با معاویه بن ابوسفیان، نه تنها یک رویداد تاریخی، بلکه یک نقطه عطف در تاریخ اسلام است که سرنوشت امت اسلامی را در دورههای مختلف تحت تأثیر قرار داد. این تصمیم تاریخی، که در شرایطی بغرنج و پیچیده اتخاذ شد، حاصل درایت، بصیرت و آیندهنگری امام (ع) بود و ابعاد گستردهای در حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بر جای گذاشت.
تدبیر در بحران
صلح امام حسن (ع) در عرصه سیاسی، یک اقدام استراتژیک برای عبور از بحرانی عمیق و حفظ بقای اسلام در برابر دسیسههای اموی بود. دلایل و ضرورتهای این تصمیم، بسیار فراتر از یک توافق صرف نظامی بوده و ریشه در شناخت عمیق امام (ع) از مقتضیات زمان داشت.
سپاه امام حسن (ع) مجموعهای ناهمگون از قبایل و افراد با انگیزههای متفاوت بود. عناصر نفاق، جاهطلبی و دنیاپرستی در میان آنان به وفور یافت میشد. بسیاری از فرماندهان، وفاداری خود را از دست داده و آماده خیانت بودند. نمونه بارز این خیانت، پیوستن عبیدالله بن عباس، یکی از فرماندهان کلیدی امام، به معاویه بود که ضربهای روحی و عملی به جبهه امام وارد کرد. این شکاف، عملاً توانایی مقابله با ارتش سازمانیافته و پولادین معاویه را از امام سلب کرده بود.
ابزار نفوذ: معاویه، با بهرهگیری از ثروت عظیم شام و با استفاده از تاکتیکهای روانی و تطمیع، بسیاری از سران قبایل و چهرههای بانفوذ را به سوی خود کشاند. وعدههای دروغین، پاداشهای مادی و ایجاد تفرقه در میان صفوف یاران امام، از جمله ابزارهایی بود که معاویه به کار گرفت. این اقدامات، انسجام سپاه امام را به شدت تضعیف کرد و اراده جنگی را در میان آنان سست نمود.
دوران خلافت امام علی (ع) با جنگهای داخلی فراوانی همراه بود که جامعه اسلامی را از نظر اقتصادی، اجتماعی و روحی به شدت تحلیل برده بود. ادامه جنگ در آن شرایط، میتوانست منجر به نابودی کامل زیرساختها، کشتار گسترده و از بین رفتن آخرین بقایای نیروی انسانی مؤمن گردد. امام (ع) با درک این واقعیت، حفظ جان امت را بر پیروزی نظامی زودگذر ترجیح دادند. در میان سپاه امام، تعداد اندکی از یاران مخلص و وفادار حضور داشتند. ادامه جنگ، به معنای قربانی کردن این نیروهای اندک و نابود کردن تشکیلات نوپای شیعی بود. صلح، راهی بود برای حفظ این سرمایههای انسانی و معنوی، و آمادهسازی آنان برای مبارزات آتی.
صلح، ترفندی هوشمندانه از سوی امام (ع) بود تا چهره واقعی معاویه، که داعیه خلافت اسلامی داشت، برای جهانیان آشکار شود. عدم پایبندی معاویه به شروط صلح، خصوصاً پیمانشکنیهای آشکار او، نه تنها اعتبار و مشروعیت او را در میان بخشی از مسلمانان مخدوش کرد، بلکه زمینهای را برای قیامهای بعدی، از جمله نهضت عاشورا، فراهم آورد.
صلح، به معنای پایان مبارزه نبود، بلکه تغییر ماهیت مبارزه بود. در دوران صلح، امام حسن (ع) با دوراندیشی، امکان فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی را در خفا فراهم آوردند
پیماننامه سرنوشتساز
شروطی که امام حسن (ع) برای صلح با معاویه مطرح کردند، نشاندهنده عمق دیدگاه سیاسی و حقوقی ایشان بود. این شروط، که ظاهراً مورد پذیرش معاویه قرار گرفت، عبارت بودند از:
انتقال خلافت به امام حسن (ع) پس از معاویه: این شرط، در واقع به رسمیت شناختن حق امامت و رهبری اهل بیت (ع) بود.
عدم تعیین ولیعهد از سوی معاویه: این شرط، تلاشی برای جلوگیری از موروثی شدن خلافت و بازگرداندن شورا به جامعه اسلامی بود.
عفو عمومی و آزادی زندانیان: این شرط، بازتابی از روحیه عفو و گذشت اسلامی و تلاش برای پایان دادن به کینهتوزیها بود.
برگرداندن اموال مصادره شده یاران امام علی (ع): این شرط، احقاق حقوق مظلومان و بازگرداندن بیتالمال به صاحبان اصلی بود.
حفظ جان و مال شیعیان و یاران امام (ع): این شرط، مهمترین بخش صلح بود که تضمینکننده امنیت پیروان اهل بیت (ع) در برابر آزار و اذیت حکومت اموی محسوب میشد.
توقف سبّ و لعن امیرالمؤمنین (ع) بر منابر: این شرط، نشاندهنده تلاش امام (ع) برای حفظ حرمت خاندان رسالت و مقابله با بدعتهای سیاسی و دینی بود.
برابری حقوق عرب و عجم در بیتالمال: این شرط، تجلی روح عدالت اسلامی و برابری در جامعه بود.
متأسفانه، معاویه به اکثر این شروط پایبند نماند و پیمانشکنیهای او، حتی علناً در کوفه، اوج بیصداقتی او را نمایان ساخت. این پیمانشکنیها، در بلندمدت، ماهیت فاسد حکومت اموی را آشکار کرد و زمینه را برای قیامهای آتی فراهم نمود.
ابعاد اجتماعی صلح
در شرایطی که جامعه اسلامی پس از جنگهای داخلی دوران خلافت امام علی (ع) به شدت دچار تفرقه، خستگی و سرخوردگی بود، ادامه جنگ با معاویه میتوانست آخرین رشتههای پیوند اجتماعی را نیز پاره کرده و جامعه را به سوی فروپاشی کامل سوق دهد. صلح امام حسن (ع) در این برهه حساس، همچون سپری عمل کرد که از تبدیل شدن اختلافات به جنگی خانمانسوز و نابودکننده جلوگیری نمود. این تصمیم، هرچند با دلخوری و نارضایتی برخی از یاران سستایمان همراه بود، اما در نهایت، از خونریزی گسترده، ویرانی زیرساختها و از بین رفتن نیروی انسانی مؤمن جلوگیری کرد. امام (ع) با این اقدام، از نابودی کامل جامعه اسلامی پیشگیری نموده و فرصتی برای بازسازی و جمعآوری نیروهای باقیمانده فراهم آوردند.
صلح، به معنای پایان مبارزه نبود، بلکه تغییر ماهیت مبارزه بود. در دوران صلح، امام حسن (ع) با دوراندیشی، امکان فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی را در خفا فراهم آوردند. ایشان با تربیت شاگردان برجسته، تبیین معارف ناب اسلامی و سازماندهی شیعیان در قالب شبکههای مخفی، پایههای مکتب تشیع را مستحکمتر نمودند. این دوران، فرصتی بود تا پیروان اهل بیت (ع) در برابر فشارها و آزار و اذیتهای حکومت اموی، مقاومت فعال و منفعلانه را بیاموزند و برای مبارزات آینده، که اوج آن در قیام عاشورا متجلی شد، آماده شوند. در واقع، صلح، بستری برای بقای تشیع در شرایط تقیه و اختناق فراهم آورد.
عملکرد معاویه پس از صلح، به ویژه پیمانشکنیهای آشکار و بدعتهای سیاسی و دینی او، ماهیت واقعی حکومت اموی را برای بسیاری از مسلمانان روشن ساخت. معاویه، به توجیه صلح پرداخته بود، در عمل نشان داد که هدف او از این صلح، نه خدمت به اسلام، بلکه تحکیم پایههای حکومت موروثی و دنیوی خود بوده است. این رسوایی سیاسی و اخلاقی، وجدان بیدار جامعه اسلامی را نسبت به انحراف از مسیر اصلی اسلام و ظلم و فساد در دستگاه اموی بیدار کرد و زمینه را برای شکلگیری اعتراضات گسترده و قیامهای مردمی در دورههای بعدی، از جمله قیام مختار ثقفی و نهضتهای عباسی، فراهم آورد.
صلح امام حسن (ع)، در بعد فرهنگی، تلاشی برای حفظ میراث گرانبهای نبوی بود و این صلح، مانع از نابودی فرهنگی شد که میتوانست در پی یک جنگ ویرانگر رخ دهد. در صورت ادامه جنگ، بیم آن میرفت که بسیاری از معارف ناب اسلامی، که از طریق پیامبر (ص) و ائمه (ع) به دست آمده بود، از میان برود یا تحریف شود. همچنین، پایگاههای علمی و فرهنگی شیعه که در حال شکلگیری بود، در معرض نابودی قرار میگرفت. امام حسن (ع) با انتخاب صلح، ضمن حفظ جان خود و یارانش، توانستند میراث گرانبهای علمی، اخلاقی و اعتقادی اهل بیت (ع) را از گزند جنگ حفظ کرده و به نسلهای بعدی منتقل نمایند. این میراث، شامل احادیث، تفاسیر، ادعیه و آموزههای اخلاقی بود که ستون فقرات هویت فرهنگی تشیع را تشکیل میدهد.
عملکرد امام حسن (ع) در مواجهه با شرایط دشوار و تصمیمگیری برای صلح، تصویری روشن و ماندگار از اندیشه امامت و رهبری در اسلام ارائه داد. این اندیشه، صرفاً مبتنی بر قدرت نظامی و سیاسی نبود، بلکه بر پایه حکمت، بصیرت، فداکاری، صبر و درک عمیق از مصالح عالیه دین و امت در درازمدت استوار بود. امام (ع) با صلح، نشان دادند که گاهی، حفظ جان و کیان دین، از پیروزی نظامی زودگذر مهمتر است و رهبر حقیقی کسی است که بتواند در سختترین شرایط، با اتکا به علم الهی و درک مصالح امت، بهترین تصمیم را اتخاذ کند. این سیره، الگویی برای رهبران دینی در طول تاریخ شد تا در مواجهه با چالشها، به جای اولویت دادن به منافع زودگذر، مصالح بلندمدت دین و جامعه را در نظر گیرند.
صلح امام حسن (ع) به عنوان یک الگوی استراتژیک برای مبارزات آینده در تاریخ اسلام، درسهای ارزشمندی را به همراه داشت. این صلح به مسلمانان آموخت که گاهی حفظ جان و تشکیلات، ارزشمندتر از ایستادگی در برابر دشمنی است که توانایی و سازماندهی لازم برای پیروزی در برابر او وجود ندارد. این درس، در قیام عاشورا به وضوح مشاهده شد، جایی که امام حسین (ع) با قیام خود، نه تنها ماهیت یزید را افشا کردند، بلکه با فداکاری و شهادت، زمینه را برای پیروزی نهایی خون بر شمشیر فراهم آوردند. صبر و استقامت امام حسن (ع) در برابر فشارها و سرزنشها، و همچنین تبیین اهداف بلندمدت این صلح، نشان داد که مبارزه همیشه به معنای جنگ مستقیم نیست، بلکه میتواند از طریق حفظ اصول، ترویج فرهنگ و سازماندهی نیروها صورت پذیرد.
ثبت دیدگاه