به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام والمسلمین سید محمدباقر علوی تهرانی استاد حوزه علمیه در مسجد حضرت امیر (ع) به ایراد سخنرانی پرداخت و در ابتدای بحث با اشاره به آیات ۱۳ و ۱۴ سوره احقاف گفت: کسانی که گفتند: پروردگار ما الله است، سپس ایستادگی ورزیدند، نه ترسی برای ایشان است و نه اندوهگین میشوند در آخرت؛ آنان اهل بهشتند و در آن جاودان خواهند بود، این جزای اعمال شایستهشان است.
علوی تهرانی ادامه داد: این آیات مربوط به کسانی است که بر «ولایت» استقامت میورزند چنانکه در تفسیر قمی آمده است: مقصود از «استقامت»، ایستادگی بر ولایت علیبنابیطالب علیهالسلام است. نماز خواندن ساده است اما طرفداران سقیفه نیز نماز بسیار میخواندند. نقل است پس از رحلت پیامبر اسلام، جز هفت نفر بر ولایت باقی نماندند.
وی در ادامه بیان داشت: حال وارد حوادث کربلا میشویم. به شب عاشورا رسیدهایم. امام حسین علیهالسلام از عباس بن علی خواست، از لشکر ابن سعد مهلت بگیرد. حضرت عباس این مأموریت را به بهترین وجه انجام داد. این مهلت برای این بود که فرصت برای تأمل و جدا شدن افراد حقطلب باشد و عدهای به لشکر امام ملحق شوند. تاریخ نقل میکند که در همان شب، امام و یارانشان مدام در حال عبادت، سجده، رکوع، تلاوت قرآن، گریه و زاری و تضرع بودند.
این استاد حوزه علمیه با بیان اینکه یکی از آثار نماز شب عاشورا این بود که عدهای از لشکر ابن سعد جدا شدند و به امام پیوستند عنوان کرد: بنابراین فلسفه این مهلت نیز همین بود که کسی بیحساب کشته نشود و اهل سعادت فرصت یابند.
علوی تهرانی ادامه داد: در شب عاشورا امام حسین علیهالسلام اصحاب را جمع کرد و پس از حمد الهی و ذکر رسول خدا فرمود: «گمان نمیکنم فردا این جماعت جنگ نکنند؛ من اجازه رفتن میدهم، هر که بخواهد برود، در تاریکی شب برود و کسی از اهل بیت مرا نیز ببرد». ایشان تأکید کرد: «این گروه جز کشته شدن من چیزی نمیخواهند، پس اگر من به آسمان روم، تعقیبم میکنند و اگر کشته شوم، به دیگران کاری ندارند».
وی افزود: در این هنگام بنیهاشم گفتند: «خدایا ما را بعد از تو باقی مگذار، از تو جدا نمیشویم تا هر چه بر تو وارد شد بر ما نیز وارد آید». اصحاب نیز گفتند: «ما هرگز تو را رها نمیکنیم». وجود مقدس حضرت عباس خطاب به امام فرمود: پناه بر خدا! اگر به مردم بازگردیم چه بگوییم؟ بگوییم سرور و تکیهگاهمان را تنها گذاشتیم؟! در اینجا بحث، بحث اعتقادی بود نه مسأله قوم و خویشی.
این استاد حوزه علمیه اضافه کرد: حضرت مسلم بن عوسجه گفت: اگر تو را رها کنیم نزد خدا چه پاسخی داریم؟ حتی اگر سلاح نداشته باشیم، با سنگ میجنگیم. سعید بن عبدالله نیز همین موضع را داشت: «ما تو را رها نمیکنیم تا خدا بداند بعد از پیامبر، از فرزند پیامبر حمایت کردیم. زهیر گفت: دوست داشتم هزار بار کشته شوم و زنده شوم تا خدا کشته شدن را از تو و اهل بیتت دور کند.
وی افزود: در اینجا امام فرمود: خدایا! من اصحابی بهتر از این اصحاب نمیشناسم و اهل بیتی بهتر از اهل بیت خودم نمیبینم. ایشان بر عزت و مقام شهدای کربلا تأکید نمودند و فرمودند: شهدای بدر، حنین و خیبر قابل قیاس با اینان نیستند. یاران امام حسین (ع) با حضرت یکی شدند.
علوی تهرانی گفت: حضرت امام سجاد (ع) نقل میکند: پس از اعلام وفاداری اصحاب، امام فرمود: همه شما فردا کشته میشوید و کسی زنده نمیماند. قاسم بن حسن سیزده ساله پرسید: آیا من هم جزو شهدا هستم؟ امام از او پرسید: مرگ نزد تو چگونه است؟ قاسم پاسخ داد: شیرینتر از عسل. امام فرمود: خدا را شکر که عزت شهادت در رکاب تو را نصیب ما کرد.
این استاد حوزه علمیه با بیان روایتی اظهار داشت: در روایتی از محمد بن بشیر حضرمی آمده که از او خبر آوردند فرزندت اسیر شده، بیا تا برای آزادیاش تلاش کنیم. او پاسخ داد: من و فرزندم را به خدا میسپارم. امام فرمود: بیعتت را برداشتم، فدیه او را نیز میپردازم، اما محمد بن بشیر گفت: هرگز از تو جدا نمیشوم.
وی افزود: در شب عاشورا امام حسین علیهالسلام اشعاری خواند که دلالت بر آگاهی از شهادت خویش داشت. امام سجاد که آن اشعار را شنید، گریه خود را پنهان میکرد. زینب کبری به شدت بیتابی مینمود. امام حسین به ایشان توصیه کرد: پردهدری و شکوه و زاری مکن، صبر و تقوا پیشه ساز، اگر حتی دیدی مرا به شهادت رساندند. لازم به یاد آوری است که پس از بازگشت کاروان اسرا به مدینه، وقتی پس از شش ماه حضرت امالبنین را دیدند، ایشان زینب کبری را نشناخت و او خود را معرفی کرد. شدت مصیبت و رنجها چهرهها را دگرگون کرده بود.
ثبت دیدگاه