خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه-سیده فاطمه سادات کیایی: در مواجهه با جنگ، اولویتها و ارزشهای انسانی دستخوش تغییرات شگرفی میشوند. مفاهیمی که پیشتر بدیهی تلقی میشدند، حال ارزشمندترین دارایی به شمار میروند. سلامتی، امنیت و حضور عزیزان، اهمیت مضاعفی پیدا میکنند. ذهن انسان پیش از جنگ، اغلب درگیر دغدغههای روزمره، آرزوهای شخصی و روابط اجتماعی عادی است. این دغدغهها شامل مسائل کاری، تحصیلی، تفریحات، برنامهریزی برای تعطیلات و یا حتی نگرانیهای جزئی مربوط به روابط خانوادگی و دوستانه میشود. این سطح از درگیری ذهنی، نشاندهنده تمرکز انسان بر جنبههای مثبت و سازنده زندگی است. اما با آغاز جنگ، این جهانبینی به کلی در هم میشکند. ورود جنگ به زندگی انسان، نه تنها ساختارهای بیرونی، بلکه بنیانهای درونی وجود او را نیز مورد هجوم قرار میدهد.
اولین و ملموسترین تغییر، از دست دادن امنیت است. هر لحظه میتواند آخرین لحظه باشد. صدای آژیر خطر، بمبها و درگیریهای مسلحانه، جایگزین آرامش روزمره میشود. انسان دائماً خود را در معرض تهدیدی مرگبار احساس میکند و ممکن است ارزش زندگی را بیش از پیش درک کند و قدردان لحظات کوچک صلح و آرامش باشد یا برعکس، دچار بیتفاوتی و ناامیدی عمیق شود. برخی افراد با مشاهده حجم بالای تلفات و ویرانی، دچار پوچگرایی و بیمعنایی زندگی میشوند.
خبرگزاری مهر در سلسله گفتگوهایی با پژوهشگران و کارشناسان حوزههای علوم اجتماعی، فلسفه، روان شناسی، ارتباطات و… به بررسی وضعیت انسان پیش و پس از جنگ میپردازد.
گفتگوی نخست با سمیه توحیدلو، جامعه شناس و عضو انجمن جامعه شناسی ایران است و در صدد هستیم در گفتگو با او مفهوم زندگی و اصالت زندگی را در صحنه جنگ را تحلیل و بررسی کنیم.
او در این گفتگو به تغییراتی که طی سالها در جامعه ایرانی ایجاد شده اشاره کرد و یادآور شد: «ممکن است برخی بایستند و بگویند که سال ۱۴۰۱ اتفاقی نیفتاده است، ولی در سطح اجتماعی، خانوادههای ما در بین وابستگی بین والدین و فرزندان و بر جایگاه زنان در جامعه، تغییراتی اتفاق افتاده است.» توحیدلو در این گفتگو با توضیح اینکه برای تحلیل دقیق اجتماعی، «باید تمام لحظات گذشته را مرور کنیم تا بتوانیم لحظه اکنون را به درستی درک کنیم.» این جامعهشناس در بخش دیگری از سخنانش به مؤلفههای ایجاد همبستگی و عواملی که آن را مخدوش میکند نیز پرداخت و گفت: «در این شرایط، اینترنت طبقاتی معنا نمیدهد. اینکه یک روز صداهای مردم شنیده میشود و یک روز شنیده نمیشود، معنا نمیدهد. اینکه یک جماعتی محذوف کامل باشند و به شکل امنیتی نگاه شود و دشمن پنداشته شوند، معنا نمیدهد. ما باید یاد بگیریم که این همبستگی افقی، این کنار هم نشستن و پیوندهای بین گروههای مختلف و هویتهای مختلف چگونه میتواند خودش را از طریق دموکراسی، همبستگی ارتباطی، از طریق گفتگو و مباحثه، رسیدن به یک نقطه مشترک، خود را در حاکمیت، در تصمیمگیریها، در رسانهها نشان دهد.»
آنچه در ادامه میخوانید بخش نخست این گفتگو است:
*به نظر میرسد نیاز است در این زمان دقیقتر به موضوع جنگ بپردازیم به خصوص در حوزه جامعه شناسی که گفته میشود برخی شکافها ترمیم شدند در حالی که گویا شما نظر دیگری در این باره دارید. جامعه ایرانی در این جنگ ۱۲ روزه از چه مسیری عبور کرد و چه شرایطی را پشت سر گذاشت؟
اگر بخواهیم فضای اجتماعی سالهای اخیر ایران و یا حتی در مقایسه و تطبیق با جهان را بررسی کنیم، باید بگوییم که یک تغییر عمیق در همه جنبهها و گفتمانهای غالب اجتماعی دنیا اتفاق افتاده و این تغییر آنقدر مهم است که فردگرایی به شدت جدی شده است. این پدیده را در حوزه رسانه با ظهور شهروند-خبرنگاران و گسترش شبکههای اجتماعی میتوانیم ببینیم. کارهای جمعی نیز دیگر به فعالیتهای سنتی محدود نیستند بلکه اکنون از بخشهای کوچکی از هویتهای فردی تشکیل شدهاند که به یکدیگر میچسبند و جماعتهایی را میسازند.
نخبگان چنین جامعهای را با عنوان «جامعه جنبشی» میشناسند. این جامعهای است که افراد آن کنشگر هستند و میتوانند در کنار هم معنیسازی کنند. این موضوع چرا اهمیت دارد و چرا برای فهم دقیق اکنون ما به آن نیاز داریم؟ دلیل آن این است که جامعه ایرانی نیز مجموعهای از اتفاقات مهم را پشت سر گذاشته است. به عبارت دیگر، ما نمیتوانیم سال ۱۴۰۴ را بدون در نظر گرفتن سال ۱۴۰۱ تحلیل کنیم، نمیتوانیم سال ۱۴۰۱ را بدون بررسی سال ۱۳۹۸ درک کنیم و سال ۱۳۹۸ را نیز بدون توجه به سال ۱۳۹۶ و قبل از آن تحلیل کنیم.
به نظر میآید که اگر بخواهیم تحلیل اجتماعی دقیقی ارائه دهیم، باید تمام لحظات گذشته را مرور کنیم تا بتوانیم لحظه اکنون را به درستی درک کنیم. فهم لحظه اکنون از همان جا نشأت میگیرد و برای اینکه بتوانیم افق آینده را ببینیم، فهم دقیق لحظه اکنون بسیار حیاتی است.
اگر کسی فکر کند میتواند جزیرهای مثل کره شمالی بسازد، اساساً در مورد مردم ایران با مدل تمدنی که همواره مسیر جاده ابریشم بودهایم، اشتباه میکند
*در شرایط پس از جنگ، چگونه باید جامعه را دید؟
در شرایط جنگ، بیان و برجسته کردن همبستگی و اتحاد اهمیت دارد و نباید مسیرهای شکافافکن ایجاد کنیم. اما مهمتر از آن این است که تبیین کنیم ما کجا هستیم، چه کسانی هستیم، مردمی که هستند از کجا آمدهاند و چه شکلی دارند.
من فکر میکنم اگر قرار باشد جامعه ایرانی را بررسی کنیم، باید بگوییم که این جامعه ایرانی در پیوند با جامعه جهانی معنا پیدا میکند. ما جزایری جدا از هم نیستیم بلکه پیوند واحدی هستیم. اگر کسی فکر کند میتواند جزیرهای مثل کره شمالی بسازد، اساساً در مورد مردم ایران با مدل تمدنی که همواره مسیر جاده ابریشم بودهایم، اشتباه میکند. مسیر ارتباطات در همه زمانها برای ما وجود داشته و هست. مدل فرهنگی و تمدنی ما مدل جزیرهای و جدا افتاده و پرتی نیست. ما همیشه در ارتباط بودهایم و هستیم.
یادمان نرفته که به لحاظ تاریخی، بزرگترین کنشگریهای ما کنشگریهای تجاری و دادوستد بوده است. به همین دلیل، عادتوارههای تاریخی مردم ایران برای فهم مردم بسیار مهم است. بنابراین نمیتوان یکباره این مردم را با روشهای دیگری حکمرانی کرد و بکن و نکنهایی برایشان تعریف کرد.
این مردم که در پیوند با جامعه جهانی هستند و نسبتی با جامعه جهانی دارند که عملاً افراد میتوانند اثرگذار باشند، در عین حال زیست و زندگی خود را با زندگی دیگران مقایسه کرده و سبک زندگی ویژه خود را پیدا میکنند و درگیر تنوع و تکثر بسیار سبکهای زندگی هستند؛ در سالهای اخیر به جایی رسیدهاند که زندگی برایشان بسیار پررنگ میشود.
*میتوان گفت که اصالت «زندگی» برای مردم اهمیت زیادی دارد؟
وقتی رهبر انقلاب درباره وزنهای مذهبی مختلف صحبت میکند، نشان میدهد که مردم سبکهای زندگی مختلفی دارند. در شرایطی که ایدئولوژی، همسانسازی میخواهد مردم فریاد میزنند که اصالت زندگی برایشان مهم است. در جنگ چه اتفاق میافتد؟ جنگ زندگی را تعلیق میکند. زندگیای که اصالت دارد، جنبش میسازد. جنگ اصالت زندگی را از بین میبرد و فرد مجبور است خانهاش را ترک کند و عادات روزانهاش را فراموش کند. وقتی مسیر روزمره تغییر میکند، مردم احساس میکنند این نباید باشد. اصلاً مهم نیست من از حاکمیت ناراحت هستم یا نه، اگر ناراحتیم به خاطر تعلیق یا فشار بر انتخاب سبک زندگی من است، حالا جنگ آمده و همین را هم از من میگیرد یعنی عملاً اصل قضیه را نقض میکند.
دشمن بیرونی که میآید زندگی را تعلیق میکند، میگوید تهران را تخلیه کنید، این منطقه را تخلیه کنید، فکر میکند با این کار در راستای شکاف حرف میزند اما نمیداند ضد زندگی حرف میزند. این مردم اگر شکافی دارند شکاف کی باشد و کی نباشد نیست، شکاف اصولگرایی و اصلاح طلبی و منشهای سیاسی نیست، شکاف امکان انتخاب زندگی و زندگی با کیفیت و عادلانه و عادی است دشمن بیرونی که میآید زندگی را تعلیق میکند، میگوید تهران را تخلیه کنید، این منطقه را تخلیه کنید، فکر میکند با این کار در راستای شکاف حرف میزند اما نمیداند ضد زندگی حرف میزند. این مردم اگر شکافی دارند شکاف چه کسی باشد و چه کسی نباشد نیست، شکاف اصولگرایی و اصلاح طلبی و منشهای سیاسی نیست، شکاف امکان انتخاب زندگی و زندگی با کیفیت و عادلانه و عادی است.
زندگیای که حداقل رفاه را داشته باشد. حال تو با جنگ اصل آن را زیر سوال می بری. بنابراین در همین جنگ ۱۲ روزه میبینیم که به همین دلیل مردم در کنار هم میآیند و اساس جنگ را نمیپذیرند و متجاوزی که زندگی را از خیلی جاها مثل سوریه، غزه و لبنان را گرفته است، نمیپذیرند چرا که میدانند این دشمن نمیتواند برای ما زندگی بیاورد. لازم نیست دستگاههای تبلیغاتی و ایدئولوژی آن را بگوید، نیاز نیست صدا و سیما برایشان روایتی بسازد خودشان روایتی را در سالهای اخیر ساختند که روایت زندگی است و هرکسی در امتداد زندگی خلل وارد میکند به او نقد وارد میکنند و به راحتی در مقابلش میایستند.
نکته مهم که نظرسنجیها نشان میدهد جنبش امتداد زندگی است که در ایران بارور است، جامعه است که در ایران شکل گرفته، اگر حرف از همبستگی، اتحاد میزنیم همه آنچه که میگوئیم برای اصالت زندگی است. حال در مقابل این اصالت زندگی هر آنکس که بایستد مردم مقابلش میایستند.
* میل به امتداد و اصالت زندگی از کجا ناشی شده است؟
ما برای تحلیل، تحلیل وابسته به مسیر انجام میدهیم. مهم است که شما چه تاریخی را از سر گذراندهاید. این گذشته یک سال و ۱۰ سال و ۴۰ سال پیش رو نیست. ما فقط ۲۰۰ سال جنبش آزادیخواهی و مشروطهخواهی داریم و این عدد نه عدد مبالغه است و نه عدد کمی به نسبت خاورمیانه است. سن اسرائیل و امثال آن بسیار کمتر از این حرفها است.
این وابستگی به مسیر لزوماً به معنی تاریخخوان یا تاریخدان بودن نیست. یک سری چیزها به صورت عادتواره به ما منتقل میشود که امور فرهنگی و تمدنی هستند. فرهنگ و تمدن اساساً آموزشی نیستند، بلکه سینه به سینه هستند و مبتنی بر موضوعات مختلف است. به نظرم مهمترین چیزی که تمایز ایجاد میکند، خلقیات است. نمیگویم ایرانیها اینگونه هستند، اما بالاخره فرهنگ سینه به سینه منتقل میشود.
*این مقاومت در جامعه ایرانی چه جلوههایی داشته است؟
وقتی تاریخ را نگاه میکنیم، بسیار بالا و پایین داشتهایم و مردم مقاومت کردهاند. مقاومت در دل تاریخ ما بسیار معنا دارد. این مقاومت میتواند در برابر محمدعلی شاهی باشد که مجلس را به توپ میبیند، میتواند در برابر پرتغالیها در قلعه جنوب باشد، میتواند در برابر انگلیسیها یا روسها باشد و ما همیشه مقاومت داشتهایم. اگرچه در ظاهر قضیه در بیرون پیروز یا به نظر بیاید شکست خورده باشیم.
نکته مهم که نظرسنجیها نشان میدهد جنبش امتداد زندگی است که در ایران بارور است، جامعه است که در ایران شکل گرفته، اگر حرف از همبستگی و اتحاد میزنیم همه آنچه که میگوئیم برای اصالت زندگی است. حال در مقابل این اصالت زندگی هر آنکس که بایستد مردم مقابلش میایستند
ایران بر سر چهارراه تمدنی است و برای همین همیشه فضای ارتباطی داشته است. در دوران اخیر و در ادواری که ایرانیها به دنبال قدرت بودند، به شکل تاریخی بالغ بر دویست و پنجاه سال فقط تهاجم و هجوم به مملکت ما وجود داشته است. این جامعه همواره امنیت خواسته و در کنار آزادی و عدالت، انتخاب امنیت، انتخابش بوده است. کمااینکه خیلیها این موضوع را عاملی میدانند برای اینکه سینوسی مسیری را میرویم و برمیگردیم. این امنیتخواهی به لحاظ تاریخی همیشه وجود داشته است و مردم وقتی پشتوانه تاریخی میبینند و زن و مرد به دانشگاه رفتهاند.
نمیتوان سواد و آگاهی را از مردم نادیده گرفت، به خصوص که در سالیان اخیر این وضعیت وجود دارد. نمیشود جمعیت زنان شما را که یک زمانی از ۱۲ تا ۱۳ درصد سواد داشتند، الان به بالای ۷۰ درصد تحصیلات عالی رسیده است، نادیده گرفت. عملاً بالای ۹۵ تا ۹۶ درصد سواد و آگاهی وجود دارد و دسترسیهای اجتماعی هم وجود دارد. ممکن است بگوییم کسی کمتر کتاب میخواند، بله اینها هست، اما آگاهیهای عمومی هم وجود دارد و این باعث میشود شما برسید به اینکه ایران یک ویژگی و یک کیفیتی دارد. یعنی حتی ایران فرهنگی را باید ببینیم که همیشه در ما چیزی درونی شده و آن عادتوارههای ماست.
حتی در عربستان سعودی و کشورهای عربی اطراف ما هم روند رشد سوادآموزی شروع میشود، ولی ما خیلی زود به این مرحله رسیدیم. با اینکه نواقصی هم داریم و میشود درباره میزان و نوع و نحوه آموزشها بسیار بحث کرد، اما در کلیت میدانیم جامعه آگاهی داریم که دسترسیهای خوبی هم دارد که خود را با جامعه جهانی مقایسه میکند. بنابراین به یک سری مفاهیم رسیده که اگر جامعه قدرتمند باشد، میتواند یک چیزهایی را خودش پس بگیرد و اصلاح کند.
ممکن است برخی بایستند و بگویند که سال ۱۴۰۱ اتفاقی نیفتاده است ولی در سطح اجتماعی، خانوادههای ما در بین وابستگی بین والدین و فرزندان و بر جایگاه زنان در جامعه، تغییراتی اتفاق افتاده است.
*زنان در مقاومت ایرانی چه نقشی داشته و دارند؟
در این حالت، وقتی ما از جنگ و از تعلیق زندگی حرف میزنیم، من باور دارم که مهمترین عامل همبستگی در فضای اینچنین، زنان هستند. همه مردم به خانه میروند، مرد اغلب در خانه است. اینکه زنان و مادران و خانوادهها چطور کنش ایجاد و رفتار میکنند، میمانند یا میروند، تلاش میکنند به فرزندشان آسیبی نرسانند، تلاش میکنند سلامت روانی خانواده را حفظ کنند همه این کارها معنیدار میشود. جامعه قدرتمند شده است و این اتفاق برای من جامعهشناس خوب است و البته این اتفاق هشداردهنده برای حکمرانان از هر جنسی است که آنها با مردم آگاهی طرف هستند و باید برآمده از آنها باشند. این موضوع آن وقت مهم میشود و در آینده هم باید حواسمان باشد. مردم بسیار متعدد هستند و این تعدد، ایران را ساخته است. تعدد مذهبی، سیاسی، قومیتی، انواع هویتها وجود دارد و معنا دارد. کارگرها مهم هستند، اقوام مهم هستند، زنان مهم هستند، حتی اقلیتهای مذهبی هم مهم هستند.
وقتی ما این تعدد را میبینیم و این وجوه مشترک را متوجه شویم و آن اتحاد را در شرایطی بینیم که گروهها در کنار هم هستند، آنوقت است که در این جامعه میتوانیم بگوییم برای آینده میتوانیم از این فرصت استفاده کنیم.
در این شرایط، اینترنت طبقاتی معنا نمیدهد. اینکه یک روز صداهای مردم شنیده میشود و یک روز شنیده نمیشود، معنا نمیدهد. اینکه یک جماعتی محذوف کامل باشند و به شکل امنیتی نگاه شود و دشمن پنداشته شوند، معنا نمیدهد. ما باید یاد بگیریم که این همبستگی افقی، این کنار هم نشستن و پیوندهای بین گروههای مختلف و هویتهای مختلف چگونه میتواند خودش را از طریق دموکراسی، همبستگی ارتباطی، از طریق گفتگو و مباحثه، رسیدن به یک نقطه مشترک، خود را در حاکمیت، در تصمیمگیریها، در رسانهها نشان دهد. آنوقت اگر این اتفاق بیفتد که همبستگی افقی شکل گرفته باشد، شاید همبستگی عمودی ایجاد شود و شکاف دولت و ملتی که پر نشده اما به خاطر امر بیرونی مسکوت گذاشته شده، به نوعی ربط داده شود و سرمایه اجتماعی ساخته شود.
ادامه دارد…
ثبت دیدگاه