خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه- فاطمه علی آبادی: انقلاب مشروطه، به مثابه نقطه عطفی در تاریخ ایران، فصلی از امید و چالش را رقم زد؛ اما علیرغم ظرفیت بالای این جنبش برای ایجاد تحول بنیادین، دخالتهای عوامل خارجی و بحرانهای بینالمللی همچون قرارداد ۱۹۰۷ و پیامدهای جنگ جهانی اول، فرصت تحقق کامل آرمانهای مشروطهخواهان را از جامعه ایران گرفت و روند آشتی و اجماع میان نیروهای فکری و اجتماعی را با دشواری روبرو ساخت. بررسی عمیق و همهجانبه این روند تاریخی نهتنها برای فهم ریشههای تحولات کنونی ایران ضروری است، بلکه میتواند چراغ راهی برای تحلیل موقعیت و چالشهای پیشروی جامعه ایرانی در گذار میان سنت و تجدد باشد.
در بخش نخست گفتگوی مهر با غلامعلی سلیمانی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، وی گفت: در دوران قاجار، شکاف عمیقی میان سنت و مدرنیته در ایران شکل گرفت که ناشی از تحولات سیاسی و اجتماعی این دوره و فاصلهای که میان ایران و غرب در قرن نوزدهم ایجاد شد، بود. پس از فروپاشی دولت صفویه، ایران وارد دورهای از نابسامانی و ضعف سیاسی شد که این وضعیت به بیخبری ایرانیان از تحولات غرب دامن زد. قاجارها، به عنوان وارثان این عقبماندگی، نتوانستند کشوری را که در پی ناآرامیهای طولانی آسیبدیده بود، به سمت پیشرفت هدایت کنند. نخستین شوک ایران به تمدن جدید غرب از طریق شکستهای نظامی در جنگهای ایران و روسیه در سالهای ۱۸۱۳ و ۱۸۲۸ رخ داد. این شکستها باعث سردرگمی و استیصال در میان نخبگان، بهویژه عباسمیرزا، ولیعهد وقت، شد. ایرانیان دو رویکرد در مواجهه با این تمدن جدید اتخاذ کردند: «نوسازی از بالا» و «تحولات اجتماعی». اصلاحات بهعنوان نخستین اقدام در این مسیر آغاز شد، اما به دلایل متعددی چون عدم تداوم و ناهماهنگی با ویژگیهای فرهنگی، ناکام ماند. با این حال، این دوره اصلاحات بیتأثیر نبوده و زمینهساز دگرگونی فکری و فرهنگی در جامعه ایران گردید. تحولات فکری و فرهنگی ناشی از اصلاحات و گسترش سفرنامهها، نهضت ترجمه و روزنامهنگاری، به شکلگیری انسان جدیدی در جامعه ایران منجر شد. مفاهیم نوینی چون «شهروند»، «قانون» و «مشروطیت» در ادبیات سیاسی ایرانیان ظهور کردند. این تغییرات، انگیزه و اشتیاق برای تحول ساختاری را افزایش داد و در رویدادهای مهمی مانند قیام تنباکو و انقلاب مشروطه تجلی یافت.
در ادامه بخش دوم گفتگو با غلامعلی سلیمانی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تقدیم مخاطبان میشود:
*قیام تنباکو چه تأثیراتی بر فرهنگ مطالبهگری و اعتماد به نفس جمعی جامعه ایرانی بر جای گذاشت و چگونه این موفقیت بر روند انقلاب مشروطه اثرگذار بود؟
دو رویداد مهم را میتوان به عنوان حاصل آگاهی و تحول در ذهنیت جمعی ایرانیان دانست؛ نخست، قیام تنباکو است که ادوارد براون بهدرستی از آن بهعنوان نقطه آغاز تاریخ بیداری ایرانیان یاد میکند. این قیام، یک حرکت جمعی و اعتراضی سراسری بود که در سراسر کشور شکل گرفت و از این جهت اهمیت ویژهای دارد، چرا که نشان داد مردم ایران با همبستگی و وحدت میتوانند مطالبهگری کرده و به نتایج ملموسی دست یابند.
قیام تنباکو آثار سیاسی قابل توجهی به همراه داشت، بهویژه آنکه برای نخستین بار حکومت در برابر اراده و خواستههای مردم ناچار به عقبنشینی شد. امتیاز انحصاری خرید و فروش توتون و تنباکوی ایران که در اختیار تالبوت قرار گرفته بود، بر اثر فتوای مرحوم میرزای شیرازی لغو شد؛ واقعهای که نقطه عطفی در تاریخ مطالبهگری ایرانیان به شمار میآید.
از نگاه اجتماعی نیز، قیام تنباکو پیامدهای مهمی به ارمغان آورد. یکی از اساسیترین نتایج آن، تقویت اعتماد به نفس جمعی جامعه ایرانی برای پیگیری مطالبات خود بود؛ دستاوردی که زمینهساز انقلاب مشروطه شد و سرانجام به صدور فرمان مشروطیت انجامید.
*دو مهاجرت بزرگ در انقلاب مشروطه چه نقش و تأثیری در تحقق مطالبات اجتماعی و سیاسی مردم ایران داشتند؟
انقلاب مشروطه را میتوان یکی از مهمترین تحولات اجتماعی تاریخ معاصر ایران به شمار آورد؛ تحولی که ثمره دو مهاجرت بزرگ، یعنی مهاجرت صغرا و مهاجرت کبرا بود. در مهاجرت اول، اصلیترین مطالبه متحصنان، تأسیس عدالتخانه بود؛ اما دولت به این خواسته پاسخ مثبت نداد. سرانجام در مهاجرت دوم، خواسته متحصنان به سطح بالاتری ارتقا یافت و تشکیل دارالشورا یا مجلس و تحقق مشروطه مطرح شد. این روند سرانجام در چهاردهم مرداد ۱۲۸۵ شمسی با صدور فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدین شاه قاجار به ثمر نشست.
اهمیت انقلاب مشروطه در تاریخ تحول فکری جامعه ایران، بهویژه در مواجهه میان سنت و مدرنیته، از آن جهت است که برای نخستین بار نیروهای اجتماعی مؤثر در این انقلاب به این نتیجه رسیدند که باید قدرت حکومت به نام قانون محدود شود
*انقلاب مشروطه چگونه نقطه عطفی در گذار جامعه ایرانی از سنت به مدرنیته تلقی میشود؟ مهمترین دستاورد فکری و حقوقی این رویداد چه بود؟
اهمیت انقلاب مشروطه در تاریخ تحول فکری جامعه ایران، بهویژه در مواجهه میان سنت و مدرنیته، از آن جهت است که برای نخستین بار نیروهای اجتماعی مؤثر در این انقلاب به این نتیجه رسیدند که باید قدرت حکومت به نام قانون محدود شود.
*مطالبه محدود کردن قدرت حکومت بر مبنای قانون چگونه در جریان انقلاب مشروطه به مطالبهای مشترک برای نیروهای اجتماعی بدل شد و نقش این مطالبه را در مقابله با استبداد شرح دهید.
این نقطه اشتراک مشروطهخواهان، آنها را در برابر طرفداران استبداد و ادامه رویه پیشین قرار داد. در یک جمعبندی کلی میتوان گفت انقلاب مشروطه نمایانگر شکلگیری یک مطالبه اجتماعی برای ایجاد محدودیت و نظارت قانونی بر قدرت حکومت، در مقابل استبداد مطلقه بود.
*اختلاف دیدگاههای نیروهای اجتماعی مؤثر در مشروطه، مانند روشنفکران و علما، چگونه بر روند شکلگیری و تحقق اهداف انقلاب مشروطه تأثیرگذار بود؟
بررسی نیروهای اجتماعی مؤثر در دوره مشروطه نشان میدهد که میان مشروطهخواهان، اجماع و اتفاق نظری در زمینه مفاهیم اساسی مشروطیت وجود نداشت. به بیان دیگر، هر یک از گروههای اجتماعی با رویکردها و جهانبینیهای متفاوت، از منظر خود به مشروطه و اصول آن مینگریستند. اگر بخواهیم مهمترین نیروهای اجتماعی مشروطه را به سه گروه اصلی تقسیم کنیم، شامل روشنفکران (منورالفکران)، علما و روحانیت، و اصناف و بازاریان، با اختلافات معناداری در برداشتهای آنان نسبت به مشروطه مواجه میشویم.
در میان روشنفکران، شاهد تأثیرپذیری از مکاتب فکری غرب از جمله لیبرالیسم و مارکسیسم (یا کمونیسم) هستیم؛ چنانکه برخی با گرایش سوسیالدموکرات، اصالت را به عدالت اجتماعی و جامعه میدهند، و برخی دیگر با رویکرد لیبرال، بر آزادی و حقوق فردی تأکید دارند. بنابراین دیدگاه روشنفکران نسبت به مشروطه، یکدست و همگن نیست.
در نقطه مقابل، علما و روحانیت عمدتاً بر مبنای رویکرد فقهی، به مفاهیم و الزامات مشروطه مینگریستند. البته، در میان این گروه نیز اختلافنظر وجود داشت و به تدریج دو جریان عمده شکل گرفت: علمای مشروطهخواه که از مشروطیت حمایت میکردند و علمای مشروعهخواه که تأکید بر مشروعیت شرعی و اسلامی قوانین داشتند.
*به نظر شما، دخالتهای خارجی، بهویژه قرارداد ۱۹۰۷ میان روسیه و انگلستان و وقایع ناشی از جنگ جهانی اول، چه تأثیری بر روند ناکامی گروههای مختلف فکری و اجتماعی در تحقق تحول بنیادین مشروطه و دستیابی به اجماع ملی در ایران داشتند؟ به ابعاد سیاسی، اجتماعی و فکری آن اشاره کنید و نظر خود را درباره پیامدهای این مداخلات بر آینده گفتمان قانونگرایی و حکومت مردمی در ایران بیان کنید.
اهمیت مشروطه در تاریخ معاصر ایران از آن روست که نقطه آغاز مباحث فکری و نظری پیرامون مفاهیم بنیادینی چون قانون، پارلمان، آزادی، برابری، جایگاه مردم و نقش دین اسلام در سیاست محسوب میشود. به نظر میرسد این مواجهات فکری و گفتگوهایی که بر محور این مفاهیم شکل گرفت، اگر زمینه و فضای مناسب برای تعامل میان گروههای مختلف از جمله روشنفکران، علما و روحانیت فراهم میشد، میتوانست به یک تحول اساسی در جامعه ایران منجر شود.
اما چنین فرصت و بستری برای گروههای مختلف مشارکتکننده در مشروطیت فراهم نشد و در عمل شرایطی به وجود نیامد که مشروطهخواهان بتوانند در فضایی آرام و به دور از تنش به گفتگو و توافق دست پیدا کنند. برخلاف باور بسیاری از محققان تاریخ معاصر که بر عوامل داخلی تأکید دارند، آنچه بیش از هر چیز این فرصت را از ایرانیان گرفت، عوامل بیرونی و دخالتهای خارجی بود. این عوامل عملاً امکان تفکر و توافق درباره نسبت میان سنت و تجدد را از جامعه ایران سلب کرد.
از جمله مهمترین این عوامل میتوان به قرارداد ۱۹۰۷ میان روسیه و انگلستان اشاره کرد که تقسیم ایران بین این دو قدرت را رقم زد و حاکمیت ملی ایران را نقض کرد. این توافق، دولت مشروطه را به بخشهایی از ایران محدود کرد و شمال و جنوب کشور عملاً در اختیار روسها و انگلیسیها قرار گرفت. علاوه بر آن، آغاز جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط نیروهای بیگانه نیز مانع بزرگی در مسیر ثبات، نظم و امنیت دولت و جامعه برآمده از انقلاب مشروطه شد.
به نظر میرسد اگر موانع و مشکلات خارجی پیش روی مشروطهخواهان وجود نداشت، آنها میتوانستند در فضایی آرامتر به گفتگو درباره مفاهیم اساسی مشروطه پرداخته و در نهایت به نوعی وفاق و آشتی بر سر مفاهیم بنیادین مشروطیت دست یابند. با این حال، دخالت عوامل خارجی عملاً این فرصت را از میان برد و امکان تحقق چنین گفتگو و توافقی را سلب کرد. با وجود این، نمیتوان گفت باب گفتگو در جامعه ایران کاملاً بسته شد. پس از این تحولات، شاهد شکلگیری گفتمانی نوین در فضای فکری کشور تحت عنوان «استبداد منور» بودیم؛ اما سرکوبهای ناشی از این دوره باعث شد بحث و گفتوگو درباره مفاهیم بنیادین مشروطیت تا سالهای ۱۳۲۰ و سپس در دهههای بیست، سی و چهل شمسی، به عنوان ایدهای نو و تفکری تازه دوباره مطرح شود.
در نهایت، این تجربههای تاریخی باعث شد که در جمهوری اسلامی و در جریان انقلاب ۱۳۵۷، شاهد نوعی تلفیق و تعامل میان سنت و مدرنیته ایرانی باشیم؛ تلفیقی که در قالب نظریه مردمسالاری دینی جلوهگر شد و ثمره سالها تلاش و تکاپو برای دستیابی به الگویی ایرانی-اسلامی از حکومت محسوب میشود.
ثبت دیدگاه