پنجشنبه, ۵ تیر , ۱۴۰۴ Thursday, 26 June , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 30856 تعداد نوشته های امروز : 128 تعداد اعضا : 24 تعداد دیدگاهها : 0×

اخبار روز:

عقلانیت هیجانی در دین و روان‌شناسی، از ترس تا آرامش
  • 5 تیر 1404 ساعت: ۹:۲۶
  • شناسه : 84255
    بازدید 3
    0

    نگاه اسلامی، و در پرتو دانش روان‌شناسی معاصر، ترس نه در تعارض با محبت بلکه در تعامل با آن قرار دارد.

    ارسال توسط :
    پ
    پ

    به گزارش خبرنگار مهر، اهمیت شرایط امروز جامعه از منظر عقلانیت هیجانی در دین و روانشناسی یکی از موضوعاتی است که باید به آن پرداخت. طاهر قلی زاده کارشناس مباحث خانواده و اجتماع به این موضوع پرداخته است که با هم در ادامه می‌خوانیم:

    در گستره پیچیده‌ی روابط انسانی، خصوصاً در بستر خانواده، پیوندهایی شکل می‌گیرند که کیفیت، عمق و استحکام آن‌ها بیش از هر چیز به مهارت‌های روان‌شناختی، باورهای اخلاقی و بنیان‌های ارزشی و ایدئولوژی طرفین بستگی دارد. در این میان، یکی از احساسات بنیادین و در عین حال دوگانه‌ساز، ترس است. ترسی که گاه نقش مانع را ایفا می‌کند و گاه به نیرویی محرک تبدیل می‌شود. پرسش بنیادین در این زمینه آن است که آیا ترس، در برابر محبت می‌ایستد یا آن را پشتیبانی می‌کند؟ و آیا می‌توان در حضور ترس، روابطی مبتنی بر مهر و درک ایجاد کرد؟

    ترس، برخلاف آنچه در برداشت‌های سطحی متداول است، همواره مذموم و مانع نیست. در آموزه‌های اسلامی، گونه‌ای از ترس به‌عنوان نیرویی بیدارگر و پیش‌برنده شناخته شده است. پیامبر اسلام، در سخنی کوتاه و بنیادین می‌فرمایند «جماع الخیر خشیة الله»؛ تمام نیکی‌ها در گرو ترس از خداوند است. این ترس، نه از جنس انجماد روانی یا اضطراب بیمارگونه، بلکه به سبب آگاهی عمیق از مسئولیت، پیامد عمل و حضور دائمی ارزش در ساحت زندگی انسان است. ترسی که فرد را نه به کناره‌گیری، بلکه به مراقبت، تلاش و تعهد سوق می‌دهد.

    روایتی دیگر از امام کاظم (ع) چشم‌انداز دقیق‌تری به کارکرد معنوی ترس ارائه می‌دهد: «المغبون من غبن عمره ساعة»؛ زیان‌کار حقیقی کسی است که حتی ساعتی از عمرش را تباه کند. معنای این روایت، تنها نکوهش هدر دادن زمان نیست، بلکه بیانگر آن است که زندگی فرصت محدود و ارزشمندی است که هر لحظه‌اش قابلیت معناپذیری دارد. ترس از بیهوده‌زیستن، از فرسایش عمر در پوچی، از عبور لحظات بدون درک، می‌تواند مبدأ تصمیمی تازه برای زیستن در حال آگاهی و عشق‌ورزی باشد.

    در روان‌شناسی مدرن، ترس به‌مثابه هیجانی پایه در انسان، با دو کارکرد عمده تعریف می‌شود: نخست، هشدار نسبت به خطرات محیطی و درونی؛ و دوم، فعال‌سازی واکنش‌هایی برای حفاظت و بهبود موقعیت. آنچه تعیین‌کننده مسیر اثرگذاری ترس در روابط انسانی است، نه صرفاً شدت آن، بلکه نوع مواجهه‌ی شناختی فرد با ترس است. چنانچه ترس به انکار، اجتناب یا انزوا ختم شود، ظرفیت تخریبی آن بیشتر می‌شود. اما اگر فرد به ترس خود آگاه گردد، منشأ آن را شناسایی کند و درک دقیق‌تری از کارکردش بیابد، آن ترس می‌تواند بستری برای بازنگری، اصلاح رابطه، و حتی بازسازی معنای محبت باشد.

    در زندگی خانوادگی، جلوه‌های بسیاری از ترس نهفته است. مادری که از آینده فرزندش نگران است، پدری که از فقدان اقتدار در نگاه فرزندان بیم دارد، یا همسری که در دل خود می‌داند که از نابودی رابطه می‌هراسد اما قادر به بیان و مدیریت آن نیست، همگی درگیر هیجانی هستند که اگر راهی برای ابراز و تحلیل نیابد، به خاموشی فرصت‌ها، موقعیت گفت‌وگوها و کاهش اعتماد منجر می‌شود. اما همین ترس‌ها، اگر با شفافیت، همدلی و درک متقابل همراه شوند، می‌توانند به تقویت ارتباطات منجر گردند. همچنین مراقبت، زمانی تقویت می‌یابد که فقدانش حس می‌شود، و دلسوزی زمانی پررنگ می‌شود که احتمال رنج برای دیگری را باور کنیم.

    از منظر روان‌شناسی خانواده، آنچه رابطه‌ای پایدار و سالم را از رابطه‌ای شکننده جدا می‌کند، نه فقدان کامل ترس، بلکه توانایی در تبدیل آن به رفتارهای مبتنی بر دلسوزی و مسئولیت است. زوجینی که می‌توانند از ترس‌هایشان سخن بگویند، بدون ترس از قضاوت، و در فضایی امن، سخاوتمندانه احساسات خود را با دیگری در میان بگذارند، زمینه‌ساز رشد رابطه‌ای معنادار می‌شوند. محبت در چنین بستری، نه صرفاً کنش عاطفی بلکه شکلی از زیست اخلاقی است.

    در این مقام، سخن حکیمانه امام علی (ع) نوری تازه بر معنای تعادل میان محبت و ترس می‌افکند: «خیر الأعمال اعتدال الرجاء و الخوف»؛ بهترین عمل‌ها آن است که میان امید و ترس تعادل داشته باشد. در روابط انسانی نیز، محبت سالم هنگامی رخ می‌دهد که نه به امید مطلق و خودفریبی، و نه به ترس خشک و بی‌اعتمادی باشد، بلکه زمانی که دو فرد، با آگاهی از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگری، از ظرفیت رنج در رابطه، از امکان شکست و زوال، اما با امید به شکوفایی، رشد و ادامه، وارد پیوند می‌شوند، آن محبت ریشه‌دار می‌شود.

    این الگو در تربیت دینی نیز دیده می‌شود. در سیره نبوی، ترس هرگز ابزار انفعال نیست، بلکه زمینه‌ساز گفت‌وگو، همدلی و دعوت به تأمل است. پیامبر اسلام، با علم به بی‌مهری برخی مخاطبان، و یا فشاری که بواسطه تحقق هجمه‌ها و شرارت‌ها صورت می‌گرفت، باز با مدیریت دقیق نسبت به خشم و بخشش‌ها در عرصه‌ها وارد می‌شدند، زیرا می‌دانستند که ترس از موقعیت‌ها، فرصت‌ها را از بین می‌برد.

    ایشان عوامل ترس را به وسیله‌ای برای جذب تبدیل می‌کرد، و این دقیقاً همان نقطه عطف اخلاق نبوی است: ترکیب ترس با محبت، آگاهی با همدلی.

    از منظر فرهنگی، جامعه‌ای که ترس را یا سرکوب می‌کند یا آن را دشمن زندگی می‌داند، ناگزیر است در روابط خود با سطحی‌گرایی، توجیه و ناپایداری روبه‌رو شود. اگر اعضای جامعه و خانواده نتوانند ترس‌هایشان را در بزنگاه‌ها مدیریت کنند، پیروزی به پدیده‌ای نمایشی و گاه فرسوده تبدیل می‌شود. اما اگر بستر پذیرش ترس، بازسازی شناختی و مدیریت آن به درستی صورت بگیرد آنگاه موفقیت، معنا، عمق و پایداری خواهد یافت.

    از این منظر، حتی در کودک‌پروری نیز، ترس می‌تواند مبدأ شکل‌گیری محبت مؤثر باشد. وقتی والدین از بی‌پناهی فرزند خود در تاریکی شب می‌هراسند، همین احساس، آنان را به مراقبت دقیق‌تر سوق می‌دهد. یا هنگامی که ترس از ازدست‌دادن ارتباط با نوجوان، پدر یا مادر را به بازنگری در شیوه‌های ارتباطی‌شان وامی‌دارد، همان ترس، مقدمات مهر ورزیدن به شیوه‌ای مؤثرتر را فراهم می‌سازد.

    در سطح کلان‌تر، اخلاق اجتماعی نیز از همین الگو پیروی می‌کند. شهروندی که از اثرات خودمحوری و بی‌تفاوتی و یا آسیب‌های امنیتی و اجتماعی می‌هراسد، زمانی موفق خواهد بود که محبت خود را در قالب کنش‌های اجتماعی بروز دهد: کمک به نیازمندان، رعایت حقوق دیگران، گفت‌وگوی سازنده و صداقت در تعامل، همگی جلوه‌هایی از مهر در سایه ترس مسئولانه‌اند.

    در پایان، می‌توان گفت که در نگاه اسلامی، و در پرتو دانش روان‌شناسی معاصر، ترس نه در تعارض با محبت بلکه در تعامل با آن قرار دارد. زمانی که ترس برآمده از آگاهی، و محبت نتیجه مسئولیت‌پذیری باشد، حاصل آن نوعی زیست اصیل است؛ زیستی که در آن روابط انسانی به میدان آزمون صداقت، دقت و وفاداری بدل می‌شود. در چنین فضایی، ترس نه سد محبت و آرامش، بلکه پاسدار و حافظ آن است. این همان مرزی است که میان آرامش سطحی و آرامش واقعی، میان رابطه‌ی نمایشی و رابطه‌ی اخلاقی، تفاوت می‌گذارد. و این همان درسی است که از متون دینی درباره نسبت ترس، امید، و موفقیت می‌توان آموخت؛ آن‌جا که ترس و محبت، به‌جای تعارض، در تعامل و هم‌افزایی قرار می‌گیرند؛ همچون دو بال برای پرواز انسان در مسیر کمال، که یکی مراقبت از ارزش‌ها را تضمین می‌کند و دیگری گرمی و استمرار پیوندها را. چنین تلفیقی، نه‌تنها روابط اجتماعی و خانوادگی را از سطح عادت به افقی معنوی و آگاهانه ارتقا می‌دهد، بلکه جامعه‌ای می‌سازد ریشه‌دار در مهربانی، مسئولیت و درک متقابل؛ جامعه‌ای که در آن انسان‌ها، به جای گریز از ترس، آن را به زبانی برای خوب زیستن و خوب دوست داشتن بدل می‌کنند.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.