به گزارش خبرگزاری مهر، مهدی افراز در یادداشتی نوشت:
نیروهای نظامی صهیونی در بالاترین سطح، جنگ را ادراکی پیش میبرند و نیروهای اجتماعی ما در اثرگذارترین موقعیت، به دنبال کنجکاوی و نظریه پردازیهای نظامی خود هستند…
بی شک بامداد ۲۳ خرداد، مهمترین نقطه ثمره گیری برای تمامی طراحیها و اقدامات گسترده ای بود که حداقل در ۲۰ سال گذشته در قالب کلان پروژه “جداسازی و عبور توده مردم از نظام جمهوری اسلامی” با حوصله و دقت در بطن و متن جامعه ایران به اجرا درآمده بود.
بازگشت دفعی اعتماد به حاکمیت، زمینه ساز اتحّاد میان تودههای مختلف گردید. روند اتفاقات در چندین ساعت، اثبات کننده منطق و رفتار جمهوری اسلامی در چندین دهه شد و بستر را برای مجموعه واکنشهای غیرقابل پیش بینی و هویتی ملّت ایران فراهم آورد.
جامعه با مشاهده وقایعی بسیار محسوس و چند قدمی، دریافت که کلان روایتهای جمهوری اسلامی پیرامون واقعیتهای منطقه و چرایی سیاستهای بعضاً هزینه ساز او درست بوده و بی دلیل نسبت به صحّت و صداقت آن بدگمان بوده است.
آشکار شدن این واقعیت، به حاکمیت حقانیّت بخشید و فوراً انگیزهها و نیروهای چندین ساله را برای فعال شدن در گسل مردم – نظام تخلیه کرد. بازگشت شکوه مندانه این اعتماد عمومی، مقدمات را برای رونمایی از انسجام ملّی به میدان آورد.
حالا چند روزیست که ما هستیم و این موهبت الهی و تاریخی… به نظر میرسد هنوز هم قدردان آن نبوده و آگاه نیستیم که این همبستگی ما را “موقتاً” از چه گردنه تجربه نشده ای عبور داده است. فارغ از عدم رسیدگی برای بهره گیری از این فرصت و تلاش برای تثبیت آن، مجدداً ابتکارات خود را برای انهدام زودهنگام آن نیز به نمایش درآورده ایم.
انسجامی که خداوند در روزهای گذشته با نصرت خود، روزی ما کرده است برای تثبیت و پایدارسازی در ماههای آینده نیازمند رسیدگیهای فنّی در لایههای چهارگانه است:
لایه اول؛ انسجام راهبردی
اگر حمله نظامی اسرائیل، وجدان عمومی را نسبت به درستی راهبرد جمهوری اسلامی در قبال اساسیترین و مناقشه برانگیزترین مساله کشور بیدار نمود، حال بایستی منطق و عقلانیت این سیاستها به صورت تفصیلی و همراه با جزئیات برای جامعه تبیین شود. اگر افکار عمومی در ازای این رویکردها، از جمع بندی واحد راهبردی برخوردار نباشد، با کوچکترین القائات رسانهای مجدداً همبستگی خود را از دست خواهد داد و پر واضح است که برای روزها و هفته آینده، اصلی ترین سوال راهبردی جامعه، پرسش از چراییِ رها نکردن خط قرمزهای هستهای خواهد بود.
لایه دوم؛ انسجام روایی
در طول یک ماه گذشته حوادث و رویدادهای پُربسامدی رخداد داده است. از علّت و ماهیت شروع جنگ، مقایسه عملکرد و تاب آوریِ جامعه ما و اسرائیل، موازنه توانمندیهای نظامی – امنیتی، دلایل وقوع آتش بس، مناط صلح تحمیلی، انضباط حاکمیتی ایران در ابعاد نظامی و سیاسیِ مدیریت جنگ، دستاوردهای طرفین، تا چرایی تداوم مذاکرات و چشم اندازه آینده این درگیری. همه و همه خطوطی است که عدم شکل گیری روایت معیار از آنها و وقوع بهم ریختگی تحلیلی در آنها، ذهنیت عمومی را دچار اغتشاش کرده و انسجام اجتماعی را مضمحل مینماید.
لایه سوم؛ انسجام روحی
اتحّاد فعلی بر روی لایهای از کثرتها و تفاوتها شکل گرفته است. تثبیت آن نیز نیازمندِ رعایتِ ملاحظاتی است تا همهی گونههای مختلف احساس نکنند که حفظ وضعیت متحدّانه موجود، قرارست تضمین کننده برتری طلبی گونههای دیگر و سازنده آینده سیاسی آنها در کشور باشد. نبش قبر نمودن کشمکشهای سابق و به رُخ کشیدن اشتباهات و نواقص برای تعیین سهمِ جریانات در وقوع این جنگ، با هر انگیزهای که باشد، التهابات عاطفی و روحی را برای درهم شکستن اتحّاد فعلی مضاعف خواهد کرد.
لایه چهارم؛ انسجام هویتی
مایی که رژیم صهیونی آن را آماج کشتار و تجاوز قرار داده کیست؟ این ما، میتواند به سرعت از جامعیت و کلیتی به نام “همه ایرانیان” تقلیل یافته و به دایره خاصی محدود گردد. اگر اقشار، اقوام و طبقات گوناگون تصور کنند که این جنگ، منازعه دایره خاصی از رجزخوانان و جنگ طلبان ایدوئولوژیست است، دلیلی برای در میدان نگاه داشتن خود نخواهند یافت. انسجام هویتی شکل گرفته به قامت کل ایران اندکی محدود شود، اراده ملّی پیرامون تداوم این نبرد و تسلیم ناپذیری نیز به همان میزان، محدود، سست و بی اثر خواهد شد.
تثبیت انسجام ملّی حول این لایههای چهارگانه نیازمند اقدامات اساسی و محافظتهای شبانه روزی است. زمینههای اجتماعی در ذهن و روح جامعه همیشگی نیست و ساعتهای طلایی هرچه از نقطه تحوّل در بامداد ۲۳ خرداد گذر میکند، بیشتر از دسترس ما خارج میگردد.
ثبت دیدگاه