از اخبار روز تا موج هوش مصنوعی و روایت‌های تاریخی؛ سفری واقعی در دنیایی که لحظه‌ای نمی‌ایستد
  • 13 آذر 1404
  • شناسه : 142711
    بازدید 9
    0

    روایتِ اخبار و ماجرای زندگی روزمره صبح‌ها که گوشی را از روی میز برمی‌دارم، اولین چیزی که ناخودآگاه به آن نگاه می‌کنم، همان نوار کوچک اعلان‌هاست که مثل یک درِ نیمه‌باز خبر می‌دهد بیرون از اتاق من چه خبر است. گاهی یک پیام کاری، گاهی یک هشدار آب‌وهوا، و بیشتر وقت‌ها—مثل همیشه—یک سیلی از خبر […]

    ارسال توسط :
    پ
    پ

    روایتِ اخبار و ماجرای زندگی روزمره

    صبح‌ها که گوشی را از روی میز برمی‌دارم، اولین چیزی که ناخودآگاه به آن نگاه می‌کنم، همان نوار کوچک اعلان‌هاست که مثل یک درِ نیمه‌باز خبر می‌دهد بیرون از اتاق من چه خبر است. گاهی یک پیام کاری، گاهی یک هشدار آب‌وهوا، و بیشتر وقت‌ها—مثل همیشه—یک سیلی از خبر و اخبار. انگار دنیا آن‌قدر عجله دارد که حتی فرصت نمی‌کند یک روز را بدون خبر جدید» سپری کند.

    این روزها، هرکسی از اخبار امروز می‌گوید. از اخبار همین الان، از آخرین اخبار، از این‌که کدام اتفاق بالاترین خبر امروز شده است. اما پشت این شلوغی، یک حس مشترک وجود دارد: نیاز عجیب و پنهان ما به این‌که همیشه بدانیم چه شده؛ یک جور عطش بی‌پایان که شاید ریشه‌اش در ترس از عقب‌ماندگی باشد.

    گاهی فکر می‌کنم ما واقعاً دنبال خبر هستیم یا دنبال خیال آرامش؟
    مثلاً وقتی اخبار روز فوری ایران ظاهر می‌شود، حتی اگر موضوعش ربطی به ما نداشته باشد، ضربان قلب کمی تندتر می‌شود. چون ما آدم‌ها با کلمه فوری رابطه پیچیده‌ای داریم؛ انگار یک جور هشدارِ ازلی در آن خوابیده.

    البته همیشه هم این‌طور نیست. بعضی روزها اخبار روز مملکت  بیشتر شبیه یک داستان بلند می‌شود، با شخصیت‌ها، تغییر نقش‌ها، و فصل‌های ناگهانی. گاهی خسته‌کننده، گاهی ترسناک، و گاهی—شاید کم—امیدبخش.

    روایتِ اخبار و ماجرای زندگی روزمره خلنه خبر

    رسانه‌ها، مثل یک گروه نوازنده قدیمی، از هر سمت سعی می‌کنند ساز خودشان را بزنند. یکی با لحنی آرام، یکی با هیجان، یکی با چاشنی طنز، و یکی هم که به‌نظر می‌رسد همیشه در حال فریاد زدن است. در این میان، مردم مانده‌اند که کدام را باور کنند. اعتماد عمومی، چیزی نبود که یک‌شبه از بین برود؛ آرام‌آرام در سال‌ها و دهه‌ها تحلیل رفت. مثل سنگی که زیر باران تکه‌تکه می‌شود.

    بااین‌حال، هنوز کسانی هستند که سعی می‌کنند بین این همه صدا، یک مسیر آرام پیدا کنند. دنبال خلاصه اخبار امروز می‌گردند تا کمی از این شلوغی کم کنند. اما همین خلاصه‌ها هم گاهی آن‌قدر چیده‌شده و حساب‌شده‌اند که آدم نمی‌داند چقدرش واقعیت است و چقدرش روایت.

    در همین بین، یک چیز را نمی‌شود انکار کرد: تأثیر اخبار روز بر زندگی ما مثل سایه‌ای است که همیشه همراه‌مان راه می‌رود. گاهی سبک، گاهی سنگین. یک روز نرخ دلار بالا می‌رود و حالِ بازار را به هم می‌ریزد، روز دیگر یک تصمیم سیاسی کوچک، سرنوشت هزاران نفر را جابه‌جا می‌کند. حتی آن‌هایی که می‌گویند ما اخبار نمی‌بینیم هم، ناخواسته در جریان این تغییرات قرار دارند.

    مثلاً یک کارگر که صبح زود از خانه بیرون می‌زند، شاید فرصت نکند جدیدترین اخبار یا اخبار ایران را بخواند. اما همان روز، می‌بیند قیمت مصالح عوض شده، یا مسیر اتوبوس تغییر کرده، یا تصمیمی گرفته شده که مستقیم روی حقوق او اثر می‌گذارد. این یعنی اخبار، حتی زمانی که ما به آن نگاه نمی‌کنیم، ما را نگاه می‌کند.

    یک بار در تاکسی، راننده‌ای را دیدم که رادیوی کوچکش را روی شبکه خبر گذاشته بود. نه از روی علاقه. می‌گفت: اگه نذارم، حس می‌کنم انگار از دنیا عقب می‌افتم. بعد خنده کوتاهی کرد و ادامه داد: البته نصفش رو هم باور نمی‌کنم.
    این جمله‌اش یک جور خلاصه حال مردم بود؛ احتیاط همراه با نیاز.

    رسانه‌ها، چه سنتی چه دیجیتال، حالا تبدیل شده‌اند به میدان بزرگی که در آن بازی‌های قدرت، رقابت سرعت، و رقابت جذب مخاطب جریان دارد. هرکسی می‌خواهد اولین باشد؛ اولین کسی که خبر جدید ایران را منتشر می‌کند، اولین کسی که اخبار روز فوری را می‌زند، اولین کسی که یک اتفاق کوچک را بزرگ می‌کند. گاهی این عجله‌ها باعث شده ما از عمق ماجرا دور شویم؛ فقط سطح اتفاق‌ها را ببینیم، بدون اینکه بفهمیم زیر این سطح چه خبر بوده.

    اما در میان این شلوغی، هنوز هم خبرهایی هستند که آرام می‌آیند و آرام می‌نشینند روی ذهن آدم. مثلاً گزارش محلی یک روستا که خودش را از سیل نجات داده، یا یک حرکت فرهنگی کوچک، یا یک داستان انسانی ساده. این‌ها شاید به چشم آخرین اخبار نیایند، اما اثرشان ماندگارتر است.

    اخبار، همیشه فقط چه شد نیست. گاهی چرا شد، چطور شد، و مهم‌تر از همه چطور روی ما اثر می‌گذارد است.
    و این پرسش آخری، همان چیزی است که کمتر پرسیده می‌شود.

    چون گفتنش سخت است.
    فهمیدنش سخت‌تر.

    اما لازم است. چون زندگی ما، حتی وقتی درگیر کارهای ساده مثل خرید، سفر، کار روزانه یا حتی معاشرت هستیم، زیر سایه همین اخبار روز جلو می‌رود. گاهی سایه سرد و سنگین، گاهی روشن و امیدوار.

    و شاید مهم‌ترین نکته این باشد:
    اخبار خوب یا بد، ما را وادار می‌کند نگاه‌مان را از دنیای کوچک خودمان کمی بالاتر ببریم. کمی دورتر. کمی وسیع‌تر.
    این خودش یک شروع است—برای فهم بهتر، برای تصمیم بهتر، و شاید برای آینده‌ای کمی آرام‌تر.

    اخبار هوش مصنوعی از دل تجربه‌های محلی

    خود من اهل یکی از شهرهای شمالی هستم؛ شهری که وقتی اسم هوش مصنوعی را می‌بری، هنوز خیلی‌ها لبخند می‌زنند و فکر می‌کنند درباره یک چیز تخیلی حرف می‌زنی. اما جالب است که همین‌جا، در همین خیابان‌های نم‌گرفته بعد از باران، زمزمه‌های اخبار هوش مصنوعی بیشتر از چیزی است که آدم انتظار دارد.

    یک‌بار در قهوه‌خانه محله، مردی که همیشه جدول حل می‌کرد، داشت با هیجان درباره آخرین اخبار هوش مصنوعی حرف می‌زد. می‌گفت شنیده یک نرم‌افزار آمده که می‌تواند صدای آدم را عوض کند. بعد با خنده گفت: اگه اینو بدن دست جوون‌های اینجا، دیگه هیچی معلوم نیست کی با کی حرف زده!
    همان‌جا فهمیدم که اخبار هوش مصنوعی امروز حتی در محله‌های کوچک هم دارد کم‌کم نفوذ می‌کند.

    بعضی‌ها بیشتر در سایت‌ها دنبال سایت اخبار هوش مصنوعی می‌گردند. بعضی‌ها هم منتظرند ببینند دنیا به کدام سمت می‌رود. مخصوصاً جوان‌ها. آن‌ها دقیق‌تر دنبال اخبار هوش مصنوعی جهان یا اخبار جدید در مورد هوش مصنوعی هستند. عجیب هم نیست؛ چون در شهرهای کوچک، فرصت‌ها همیشه کم بوده و حالا هوش مصنوعی مثل یک درِ تازه است.

    اخبار هوش مصنوعی از دل تجربه‌های محلی خانه خبر

    یک معلم قدیمی ما در مدرسه فنی می‌گفت: نوآوری وقتی به درد می‌خوره که از پایتخت‌ها بیاد تو همین کارگاه‌های کوچک.
    وقتی امروز اخبار هوش مصنوعی ایران را نگاه می‌کنم، می‌بینم چقدر این حرف درست بوده. کم‌کم شرکت‌های کوچک حتی در شهرهای دورافتاده هم دارند از مدل‌های هوشمند استفاده می‌کنند. مثلاً یکی از دوستانم که دامداری دارد، از یک برنامه ساده تحلیل داده استفاده می‌کند که چیزی شبیه هوش مصنوعی است. خودش نمی‌دانست اسمش چیست، ولی می‌گفت این برنامه حالِ گاو رو بهتر از من می‌فهمه.

    مردم در این شهرهای کوچک، اخبار را با نگاه کاربردی می‌سنجند.
    برای همین وقتی اخبار مربوط به هوش مصنوعی یا اخبار به روز هوش مصنوعی منتشر می‌شود، اول می‌پرسند:
    خب به درد ما هم می‌خوره؟

    برای برخی، موضوع شغلی است.
    برای برخی دیگر ترسناک است.
    مثلاً نوجوانی که شنیده بود هوش مصنوعی می‌تواند نقاشی بکشد، می‌گفت: اگه این زیاد بشه، ما دیگه چه کنیم؟
    و همین سؤال، نشان می‌دهد چطور جدیدترین اخبار هوش مصنوعی می‌تواند ذهن نسل آینده را درگیر کند.

    در محله ما، چند نفر هستند که عاشق تکنولوژی‌اند. آن‌ها دقیق‌ترین دنبال‌کنندگان اخبار تکنولوژی هوش مصنوعی یا اخبار حوزه هوش مصنوعی هستند. هر روز خبر اخبار دنیای هوش مصنوعی را چک می‌کنند و برای بقیه تعریف می‌کنند.
    اما همیشه یک نکته را تکرار می‌کنند:
    این‌ها اگه درست استفاده نشه، دردسر درست می‌کنه.»

    چیزی که جالب است، این است که مردم این‌جا بیشتر از اخبار هوش مصنوعی در ایران کنجکاو هستند تا اخبار جهانی. چون برایشان مهم است ببینند آیا این موج قرار است به شهر آن‌ها هم برسد یا نه.

    گاهی هم خبرها طنزآمیز می‌شوند. مثلاً یکی در جمع تعریف می‌کرد برنامه‌ای دیده که می‌تواند چهره آدم را پیر یا جوان کند. می‌گفت: اگه این چیزها زیاد بشه، دیگه نمی‌فهمی عکس داماد واقعی‌ِ یا هوش مصنوعی ساخته!
    این همان اخبار جالب هوش مصنوعی است که مردم سریع با آن ارتباط برقرار می‌کنند.

    اما پشت این شوخی‌ها، یک واقعیت جدی خوابیده.
    شهرهای کوچک شاید آخرین جاهایی باشند که این موج به آن‌ها می‌رسد. اما وقتی برسد، تأثیرش کم نیست.
    اینجاست که خبر هوش مصنوعی یا آخرین خبر هوش مصنوعی فقط یک خبر نیست؛ یک نشانه است.
    نشانه آینده‌ای که دارد آرام‌آرام از پشت کوه‌ها و شالیزارها خودش را نزدیک‌تر می‌کند.

     اخبار بین‌الملل و روایت‌های تاریخی

    وقتی از مرز شهرهای کوچک عبور می‌کنیم و نگاه‌مان را به سمت جهان می‌بریم، یک چیز واضح است: دنیا همیشه غافلگیرکننده بوده. تاریخ، پر از لحظه‌هایی است که بعدها تبدیل به خبر تاریخی» شده‌اند. اما جالب اینجاست که آن اتفاق‌ها، وقتی رخ می‌دادند، شاید برای مردم همان دوران فقط یک حادثه روزمره بودند.

    امروز اخبار سیاسی بین‌المللی آن‌قدر سریع منتشر می‌شود که گاهی حس می‌کنی تاریخ جلوی چشم‌مان در حال نوشته‌شدن است. اما فاصله‌اش با آنچه بعدها خبرهای تاریخی یا اخبار تاریخی جهان نامیده می‌شود، فقط زمان است؛ زمان و روایت.

    وقتی آخرین اخبار تاریخی را نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم بسیاری از نقاط عطف جهان نه با هیاهو، بلکه با تصمیم‌های کوچک شکل گرفته‌اند. مثل یک جرقه ساده که بعدها تبدیل به آتشی بزرگ شده. و این همان چیزی است که پیگیری جدیدترین اخبار تاریخی را جذاب می‌کند.

    در اخبار جهانی همیشه قصه‌هایی هست که کمتر گفته می‌شود؛ مثلاً روایت‌های فرهنگی کوچک، تحولات اجتماعی آرام، یا تغییراتی که در نگاه اول بی‌اهمیت به‌نظر می‌رسند ولی بعداً اثرشان روشن می‌شود. این‌ها معمولاً در دسته اخبار تاریخی جالب قرار می‌گیرند؛ همان‌هایی که آدم را متوقف می‌کنند و مجبورش می‌کنند دوباره فکر کند.

    اخبار بین‌الملل و روایت‌های تاریخی

    برای مثال، کشوری که امروز درگیری سیاسی دارد، شاید چند سال بعد در کتاب‌های تاریخی با زاویه‌ای کاملاً متفاوت معرفی شود. یا یک توافق ساده بین دو کشور، بعدها به‌عنوان نقطه آغاز صلحی بزرگ شناخته شود. همین اتفاق‌هاست که باعث می‌شود اخبار سیاسی بین‌المللی فقط خبر نباشد؛ درس باشد.

    گاهی هم گزارش‌ها تنها درباره سیاست نیستند. درباره مردم‌اند. درباره کسانی که تاریخ، اسم‌شان را در حاشیه می‌نویسد اما زندگی‌شان عمیقاً با آن درگیر است. این‌ها همان بخش‌هایی هستند که انسان را به فکر فرو می‌برند؛ این‌که چطور سرنوشت کشورها با زندگی عادی مردم گره می‌خورد.

    گفتگوهای زیادی درباره اهمیت شناخت تاریخ وجود دارد. اما واقعیت این است که ما تاریخ را نه فقط از کتاب‌ها، که از طریق همان جریان پیوسته اخبار بین‌الملل احساس می‌کنیم؛ اخباری که گاهی شبیه مقدمه فصل‌های جدید جهان هستند.

    در میان این روایت‌ها، یک چیز مسلم است: جهان در حال حرکت است، سریع‌تر از گذشته، پیچیده‌تر از همیشه. ما فقط تلاش می‌کنیم آن را بفهمیم، یا حداقل از آن عقب نمانیم.

    جمع‌بندی

    اگر بخواهم همه این سه بخش را به هم وصل کنم، شاید شبیه یک نخ نازک باشد که از میان زندگی عبور می‌کند:
    اخبار داخلی، اخبار هوش مصنوعی و اخبار تاریخی—هرکدام در ظاهر دنیای جداگانه‌ای دارند، اما در نهایت یک چیز مشترک‌اند: آگاهی.

    اخبار داخلی به ما نشان می‌دهد اطراف‌مان چه می‌گذرد.
    اخبار هوش مصنوعی آینده نزدیک را پیش چشم‌مان می‌گذارد.
    اخبار تاریخی به ما یاد می‌دهد گذشته چطور آینده را شکل داده.

    و رسانه، این میان، فقط یک پنجره است؛ پنجره‌ای که اگر درست انتخابش کنیم، می‌تواند تصویری واقعی‌تر از جهان ارائه دهد.
    در دنیایی که سرعت هر لحظه بیشتر می‌شود، شاید مهم‌ترین کار ما این باشد که یاد بگیریم از میان این همه صدا، صدای درست را تشخیص دهیم و سهم خودمان را در فهم جهان حفظ کنیم.

    ثبت نظر

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

    چهارده − 4 =