چهارشنبه, ۲۱ خرداد , ۱۴۰۴ Wednesday, 11 June , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 29466 تعداد نوشته های امروز : 40 تعداد اعضا : 24 تعداد دیدگاهها : 0×

اخبار روز:

سخنگوی وزارت خارجه آمریکا: در مذاکرات با ایران پیشرفت حاصل شده است پیش‌بینی‌ صعود اتریوم قوت گرفت شکست سقف کانال نزولی و آغاز یک روند صعودی! ریپل میان حمایت و مقاومت؛ هدف ۲۰ دلاری در راه است؟ وقوع انفجارهایی در کلمبیا/ چندین نفر زخمی شدند آمریکا: اگر قرار باشد کشور فلسطینی تشکیل شود، خارج از کرانه باختری است همه دعوتید به مهمونی سه کیلومتری غدیر در خرم آباد دستگیری قاتل کمتر از یک ساعت در رامیان روسیه و اوکراین بار دیگر اسیران جنگی را مبادله کردند هیئت‌های مذهبی پشتوانه اجتماعی مهمی برای نظام هستند خرید تضمینی گندم در گلستان به مرز ۵۱۰ هزار تُن رسید یدیعوت آحارونوت: گفتگوی ترامپ و نتانیاهو درباره ایران پرتنش بود ۴ جوان از غرق شدن در ساحل دلوار تنگستان نجات یافتند ارائه قطعنامه کشورهای غربی علیه ایران در آژانس انرژی اتمی فرود اضطراری هواپیمای آذربایجانی برای نجات جان یک مسافر در رشت ترامپ: معترضان در لس آنجلس حیوان هستند

اقدام عجیب زن جوان برای پنهان ماندن خیانتش/ این زن برای شوهرش چاقو کشید
  • 23 فروردین 1403 ساعت: ۱۵:۳۲
  • شناسه : 647
    بازدید 17
    0

    زن 21 ساله ای که به اتهام چاقوکشی و استفاده از افشانه فلفل دستگیر شده بود درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: اولین فرزند خانواده هستم که تا کلاس سوم راهنمایی درس خواندم. پدرم با آن که مردی معتاد و کارگر ساختمانی بود اما هیچ گاه دعوا و […]

    پ
    پ

    زن 21 ساله ای که به اتهام چاقوکشی و استفاده از افشانه فلفل دستگیر شده بود درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: اولین فرزند خانواده هستم که تا کلاس سوم راهنمایی درس خواندم. پدرم با آن که مردی معتاد و کارگر ساختمانی بود اما هیچ گاه دعوا و مشاجره او را با مادرم ندیدم چرا که پدرم مرد مهربانی بود و همه اعضای خانواده را دوست داشت.

    اکنون نیز 7 سال از ترک اعتیادش می گذرد و دیگر مواد مخدر مصرف نمی کند اما من که در خانواده ای ضعیف زندگی می کردم و مادرم نیز برای تامین مخارج خانواده در خانه های مردم کارگری می کرد، در 11 سالگی مرا به عقد یکی از بستگانش درآورد که 10 سال از من بزرگ‌تر بود ولی من به «اصغر» علاقه ای نداشتم.

    به همین خاطر هم خیلی زود و در همان دوران نامزدی از او طلاق گرفتم و به تحصیلاتم ادامه دادم. هنوز 6 ماه بیشتر از طلاقم سپری نشده بود که روزی با یکی از دوستانم به فروشگاه لوازم تزیینی دوست پسر او رفتیم تا «سپیده» موضوعی را با «نعمت» در میان بگذارد.

    خلاصه در همین دیدار بود که «نعمت» به من چشم دوخت و این گونه روابط عاطفی بین من و «نعمت» شکل گرفت. «سپیده» هم وقتی موضوع را فهمید  با من قهر کرد ولی نعمت درحالی قصد ازدواج با مرا داشت که پدرم اصرار می کرد به تحصیلاتم ادامه بدهم و در شرایط بهتری ازدواج کنم اما من راضی نشدم و با «نعمت» ازدواج کردم.

    حدود 2 سال بعد نامزدم قصد داشت مراسم عروسی را برگزار کند اما خانواده ام نمی توانستند جهیزیه را فراهم کنند. به همین دلیل من باردار شدم تا خانواده ام را برای شروع زندگی مشترک در تنگنا بگذارم. از سوی دیگر وقتی پدرم اوضاع را این گونه دید به ناچار جهیزیه اندکی با قرض از دوستانش تهیه کرد و مرا در حالی به خانه بخت فرستاد که چند ماه بعد پسرم به دنیا آمد ولی رفتارهای نعمت با من به کلی تغییر کرده بود و دیگر به من اهمیتی نمی داد.

    در همین روزها بود که فهمیدم «نعمت» دوباره به سوی «سپیده» بازگشته و با او ارتباط دارد. دنیا روی سرم خراب شد. در این وضعیت نمی دانستم چگونه رفتار کنم. اعصابم به هم ریخته بود که پس از یک مشاجره طولانی، دست پسرم را گرفتم و به خانه پدرم رفتم.

    تصمیم داشتم از «نعمت» طلاق بگیرم و به دنبال سرنوشت خودم بروم اما او با رفتارهایش تلاش کرد تا اعتماد مرا جلب کند و سوگند خورد که دیگر با کسی در ارتباط نباشد. از سوی دیگر هم مرا به کلاس های شیرینی پزی فرستاد تا این حرفه را یاد بگیرم.

    مدتی بعد در خانه سفارش می گرفتم و شیرینی های مختلف را برای فروشگاه ها تهیه می کردم اما نمی توانستم خیانت همسرم را فراموش کنم. این بود که من هم در فضای مجازی با جوانی آشنا شدم و با او ارتباط پیامکی برقرار کردم.

    چند بار هم به دیدارش رفتم و با او به گفت و گو پرداختم. در این میان ناگهان «نعمت» متوجه پیامک ها شد و رابطه من با «سعید» لو رفت. او که خیلی عصبانی شده بود مرا زیر مشت و لگد گرفت و کتکم زد.

    من هم به سوی آشپزخانه رفتم و با چاقو به شوهرم حمله کردم که او با دستش تیغه چاقو را گرفت و کف دستش زخمی شد. در این گیر و دار من به سمت اتاق فرار کردم و افشانه فلفل را از روی میز برداشتم و به صورت همسرم پاشیدم. این گونه بود که «نعمت» وحشت زده با پلیس تماس گرفت و من هم دستگیر شدم اما ای کاش …

     باتوجه به اهمیت این پرونده چاقوکشی، بررسی های قانونی و اقدامات روان‌شناختی با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد آبکوه(رئیس کلانتری طبرسی شمالی مشهد) به کارشناسان دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.