یکشنبه, ۵ مرداد , ۱۴۰۴ Sunday, 27 July , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 41641 تعداد نوشته های امروز : 322 تعداد اعضا : 24 تعداد دیدگاهها : 0×

اخبار روز:

زلزله در بازار طلا و دلار | وضعیت ارز وارداتی مشخص شد سهامداران خرد بورس منتظر سود تضمینی باشند شاخص بورس ۱۳ هزار واحد افت کرد رونمایی از اوراق مرابحه با عرضه خصوصی برای تأمین مالی شرکت‌های کوچک تامین مالی از بازار سرمایه شتاب می‌گیرد فرمول ترامپ در خلق منازعات اقتصادی تولید کشاورزی را افزایش و همزمان مصرف آب را کاهش دهیم؟ قانون برنامه هفتم توسعه تناقض دارد ارزش معاملات خرد سهام امروز از مرز ۷ همت عبور کرد فهرست کالاهای رفع ممنوعیت شده در تجارت با اوراسیا اعلام شد زمین گیر شدن طرح های توسعه پالایشی | آیا پالایشگاه ها به سرنوشت نیروگاه ها دچار می شوند؟ چرا افزایش ضریب اعتباری صندوق‌های اهرمی بورس را تکان نداد؟ موجه شدن غیبت دانشجویان شرکت‌کننده در مراسم اربعین ضرورت توسعه ارتباط اساتید با پارک علم و فناوری و تسهیل قوانین قهرمانی دانشگاه تهران در لیگ والیبال جوانان زیر ۲۰ سال استان وزیر علوم: کنکور در کمال امنیت برگزار شد دانشگاه‌ها باید از وابستگی به بودجه دولتی رها شوند

رویای کثیف انتقام زن جوان از شوهر خائن
  • 25 فروردین 1403 ساعت: ۱۵:۰۹
  • شناسه : 710
    بازدید 23
    1

    این ها بخشی از اظهارات زن 42 ساله ای است که مدعی بود پس از مشورت های تخصصی و روان شناختی در حال جبران آسیب های روحی و روانی و اشتباهات گذشته اش است و اکنون خودش هزینه های زندگی را هم تامین می کند. این زن جوان درباره ماجرای تلخ رویای انتقام به مشاور […]

    پ
    پ

    این ها بخشی از اظهارات زن 42 ساله ای است که مدعی بود پس از مشورت های تخصصی و روان شناختی در حال جبران آسیب های روحی و روانی و اشتباهات گذشته اش است و اکنون خودش هزینه های زندگی را هم تامین می کند.

    این زن جوان درباره ماجرای تلخ رویای انتقام به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت:18سال بیشتر نداشتم که خانواده«ابراهیم» به خواستگاری ام آمدند و خانواده ام بدون این که تحقیقی درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی او انجام بدهند با این ازدواج موافقت کردند و ما 8 ماه بعد زندگی مشترکمان را درحالی آغاز کردیم که من همه تلاشم را برای رضایت و آسایش همسرم به کار می گرفتم.

    اوایل زندگی خوب و شیرینی داشتیم اما زمانی که فرزند دومم به دنیا آمد تازه فهمیدم که «ابراهیم»به طور پنهانی با دختری ازدواج کرده است که در دوران مجردی با او ارتباط داشت!

    این موضوع روح و روانم را به هم ریخت و بدین ترتیب اختلافات ما آغاز شد.«ابراهیم» دیگر هیچ ارزشی برای من و فرزندانم قائل نبود وبسیاری از شب ها هم به خانه نمی آمد.

    من هم زمانی که فهمیدم هوویم باردار است،یارانه دولتی را به در منزلش می فرستادم تا این گونه او و «ابراهیم»را تحقیر کنم. بالاخره در همین گیر و دار«ابراهیم» با بیان این که دیگر نمی خواهد با من زندگی کند من و دو فرزندم را رها کرد و نزد هوویم رفت.

    من که دیگر خیلی احساس حقارت می کردم به طور توافقی از او جدا شدم و با سپردن سرپرستی فرزندانم به «ابراهیم» به خانه پدرم بازگشتم  اما به خاطر وضعیت روحی وروانی که داشتم هرگز نمی توانستم در خانه بمانم به همین دلیل روزی چند ساعت به بیرون از منزل می رفتم تا این که روزی در بالای کوهسنگی مشهد با پسری آشنا شدم که حرف هایش به دلم می نشست.

    خیلی زود رابطه من و «فرزاد»آغاز شد و دیدارهای ما درحالی ادامه یافت که قرار ازدواج گذاشتیم. ابتدا تصور می کردم«فرزاد» حداقل 30 ساله است اما وقتی فهمیدم او 18 سال دارد پیشنهاد کردم از ازدواج با من منصرف شود چراکه فاصله سنی ما خیلی زیاد بود ولی او با ناراحتی اصرار به این ازدواج داشت.

    بالاخره من با پولی که از پدرم گرفتم خانه ای رهن کردم و به عقد موقت «فرزاد»درآمدم. با وجود این همان روزهای آغازین زندگی مشترک متوجه شدم که «فرزاد»شب ها با چشمانی سرخ و روحی آشفته به خانه می آید. او با کوچک ترین بهانه ای مرا کتک می زد و با چاقو تهدید به قتل می کرد. حتی بسیاری از مواقع نمی گذاشت از خانه بیرون بروم  ولی روز بعد همه این ها را فراموش می کرد و چیزی به خاطر نمی آورد. آن جا بود که فهمیدم «فرزاد»به مصرف قرص های روانگردان ومواد مخدر«گل»اعتیاد دارد.

    او مدتی بعد هم به فروش مواد مخدر روی آورد اما من برای آن که در رویای انتقام از «ابراهیم»بودم سکوت می کردم تا این که بالاخره از رفتارهای او به تنگ آمدم و بعد از 2 سال زندگی مشترک فهمیدم که این زندگی فرجامی ندارد و من به پایان خط رسیده ام.

    به همین دلیل به کلانتری آمدم و در مشاوره های تخصصی شرکت کردم. حالا هم که به این زندگی بی هدف پایان داده ام در حال جبران آسیب های روحی و روانی خودم هستم تا مسیر زندگی را پیدا کنم. اما ای کاش …

     با دستور سرهنگ ابراهیم خواجه پور رئیس کلانتری نجفی بررسی های روان شناختی برای به آرامش رسیدن این زن جوان در دایره مددکاری اجتماعی ادامه یافت.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.