رزیدنت را یک نیروی کار نزدیک به رایگان میدانند
یک پزشک میگوید: «خودکشی در میان اعضای کادر درمان، مسئله جدیدالوقوعی نیست و در تمام ادوار مواردی، هرچند اندک، را شاهد بودهایم؛ اما اینکه چنین موضوعی در برنامههای اولیه وزیر بهداشت دولت چهاردهم مطرح شد، بسیار حائز اهمیت است؛ چرا که این میتواند مقدمهای باشد بر یک چارهاندیشی جدی و پیشگیری مؤثر از این اتفاق.»
صحبت کردن درباره خودکشی در سطح جامعه ضروری است؛ اما ضروریتر این است که با همین عنوان از آن یاد شود. دکتر هادی یزدانی، پزشک و دکترای حرفهای پزشکی، عناوینی از قبیل مرگ خودخواسته، مرگ ناگهانی یا تابلوهای مرگ مثل ایست قلبی که در پی خودکشی فرد مطرح میشوند، را یکسری اسامی پوششی میداند که «جنبه خاک پاشیدن روی حقیقت و مخفی کردن آن را دارند». او به خبرآنلاین میگوید: «مخفی کردن و عدم انتشار اخبار مرتبط با خودکشی، یا از سوی مقامات مسئول یک جامعه با هدف اینکه آمار و عملکرد مقبول و منطقی به نظر برسد، صورت میپذیرد یا از سوی خانوادهها.»
همچنین یزدانی، پیشتر عنوان کرده بود: «در حالی که دغدغه اصلی ما صحبت از این ماجرا و به رسمیت شناختن آن است، سعی جامعه همواره بر این بوده که سکوت کند یا عنوان خودکشی را کنار بزند و ماجرا را با برچسب دیگری همچون «مرگ خودخواسته» روایت کند. خودکشی نام دیگری ندارد، فراتر از یک آسیب اجتماعی است و همردهی یک «انتحار اجتماعی» باید مورد شناخت و بررسی قرار بگیرد.»
متن کامل این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
نقش خانوادهها در انتشار و اختفای اخبار خودکشی چیست؟
خانوادهها نقش پررنگی در این زمینه دارند، اما متأسفانه در اغلب مواقع حقیقت را پنهان میکنند، یا دستکم موضوع را رسانهای نمیکنند. بخشی از مشکل به عقبه خانواده برمیگردد؛ مثلاً در یک خانواده طی سالها مشکلات مختلفی مانند مسائل آموزشی فرزندان، مسائل شغلی والدین، ارتباط بین افراد خانواده و ... وجود داشته، اما اعضای آن هیچوقت یاد نگرفتند که این مشکلات را مطرح و حل کنند. در نتیجه موضوع انکار یا فراموش شد و هرگز به چشم نیامد. در بسیاری موارد، یک مشکل جزئی میشود پَر کاهی که وقتی روی ترازو قرار بگیرد، کفه ترازو را پایین میکشد.
طی سالهای اخیر متأسفانه وقوع این پدیده در میان اعضای جامعه پزشکی پررنگتر شده؛ کما اینکه امسال را هم با خبر خودکشی یک پزشک متخصص آغاز کردیم. ضرورت پرداختن به این موضوع، بهصورت جزئی و موردی، در چیست؟
خودکشی در میان اعضای کادر درمان، که امروز شبیه یک زنجیره شده، مسئله جدیدالوقوعی نیست و تقریباً در تمام ادوار مواردی، هرچند اندک، را شاهد بودهایم؛ اما اینکه چنین موضوعی در برنامههای اولیه وزیر بهداشت دولت چهاردهم، آقای دکتر ظفرقندی، مطرح شد، بسیار حائز اهمیت است؛ چرا که میتواند مقدمهای باشد بر یک چارهاندیشی جدی و پیشگیری مؤثر از این اتفاق. ما در کشوری زندگی میکنیم که مبانی دینی و اسلامی، پدیده خودکشی را حرام میدانند و اصول اخلاقی و عرفی جامعه حکم میکنند که خودکشی یک عمل ناپسند است؛ بنا بر همین باورها جامعه همیشه ترجیح داده که در این خصوص سکوت کند. همین که در برنامههای وزیر بهداشت به این موضوع اشاره و تأکید شده، اتفاق خوب و مهمی است.
فکر میکنید چرا خودکشی بیشتر در این قشر باب شده است؟
در برههای، رزیدنسی و پزشکی جزو مراتبی بودند که منزلت اجتماعی قابل توجهی داشتند؛ حتی در مرتبه علمی و شغلی نیز بهقدری شأنیت داشتند که فرد در این مقطع از نظر روانی ارضا میشد و تصورش این بود که با قدم گذاشتن در این مسیر، به مرتبه بالایی از علم دست پیدا کرده و میتواند در یک زمینه خاص خودش را تقویت کند. اما اگر جزئیتر به این سیر نگاه کنید و داخل مجموعه میشوید، میبینید آموزش به کمترین حد خودش رسیده که هیچ، روابط استاد و شاگرد هم به روابط پادگانی بدل گشته است. امروزه رزیدنسی بهمنزله یک زندان بزرگ است و بهقدری سختی و مشکلات دارد که یک روزی، فرد را وا میدارد به هر طریق که شده، از آن رهایی یابد و به این رنج پایان دهد؛ حال به واسطه انصراف از تحصیل یا خودکشی و موارد دیگر.
قوانین انصراف رزیدنتها به چه نحو است؛ چرا این مورد را در زمره عوامل خودکشی در این قشر برمیشمارید؟
طبق تجربه، موردی داشتیم که فرد رزیدنت چشمپزشکی بوده و تصمیم به انصراف میگیرد؛ در زمان خودش، ۷۰۰ میلیون تومان -الآن این مبلغ خیلی بیشتر شده است- از او مطالبه میکنند و میگویند اگر این مبلغ را ندهی، مدرکت آزاد نمیشود یا اجازه کار نخواهی داشت. نتیجه این بود که این فرد در اهواز خودکشی کرد؛ نحوه برخورد، قوانین انصراف، مبلغ درخواستی و ... همگی در اعمال فشار روانی بر فرد نقش داشتند و منجر به این اتفاق شدند.
از طرف دیگر، قوانین ورود به دوره دستیاری هم نامناسب است؛ میگویند برای ورود به این مقطع باید دو نفر ضامن وجود داشته باشد. در این زمینه نیز مورد داشتیم که دستیار روانپزشکی در بابل، پس از فراز و نشیبهای بسیار تحصیلی، وقتی به این مرحله رسید، چون نمیتوانست این مورد را تأمین کند، اقدام به خودکشی کرد.
در بخشی از صحبتهایتان اشاره کردید که شأن و منزلت رشتههای پزشکی امروزه دچار افت شده؛ علت این تنزل درجه چه میتواند باشد؟
نظام سلامت، رزیدنت را یک نیروی کار نزدیک به رایگان میپندارد و به آن نیاز دارد که بحرانها و مسائل موجود را بهواسطه او حل کند. نیروی انسانی در تمام دنیا منابعی چون حقوق، مزایا و ... را به طور مستقل در اختیار دارد؛ اما چون رزیدنتی در کشور ما شغل محسوب نمیشود، به تناسب آن یک رزیدنت از این منابع بیبهره است و حتی مشمول بیمه هم نمیشود. از همین رو نظام سلامت، نیروی انسانی خود را از این طریق تأمین میکند و تازه منتی هم سر افراد میگذارد.
در حال حاضر کیفیت آموزش در طول دوره رزیدنتی چگونه است؟
وقتی شما در یک سیستم مسئولیتی بر عهده داشته باشید، میبایست از حقوقی هم برخوردار باشید. حق رزیدنت این است که به درستی آموزش ببیند؛ اما میبینیم که امروز این آموزش یا سینه به سینه از رزیدنت سال بالاتر به سال پایینیها منتقل میشود، یا فردی که دغدغهمند است به طور خودآموز، دروسش را پیگیری میکند.
اشکالات اینچنینی در سیستم آموزش منجر به بروز مشکلات متعددی شده که ایجاد «رشتههای لوکس و غیرلوکس» یکی از آنهاست. پیشتر، از یکسری رشتههای پزشکی بیشتر استقبال میشد؛ مثل رشتههای جراحی. انگار پزشکی فقط در این رشته خلاصه میشد و در کتابها و سریالها، پزشک را فقط در قامت یک جراح یا نهایتاً یک جراح اعصاب میدیدیم. این رویه منجر به لوکس و غیرلوکس بودن برخی رشتهها شد.
در سطح جهانی، چطور به پدیده خودکشی کادر درمان پرداخته میشود؟ این مسئله چقدر دنیاگیر است؟
مشکلات مربوط به رزیدنتها، بهویژه معضل خودکشی، از گذشته و در تمام دنیا رایج بوده و هست. مقالهای در بریتیش مدیکال ژورنال در همین آگوست ۲۰۲۴ منتشر شده که نشان میدهد در آمریکا هر روز یک پزشک خودکشیِ منجر به مرگ میکند، یا در بریتانیا تقریباً هر ۱۰ روز یکبار این اتفاق میافتد. طبق دادههای این مقاله، نرخ خودکشی در مردها به نسبت جمعیت عادی تغییر معناداری ندارد ولی در خانمها بالاتر است. همچنین نرخ خودکشی در پزشکان مرد در برابر سایر رشتههای شغلی با همان وضعیت اقتصادی و اجتماعی بالاتر است.
این مقاله در سطح بینالمللی و جهانی و بیشتر در کشورهای پیشرفتهتر موضوع خودکشی کادر درمان را مورد بررسی قرار داده است.
سخن پایانی؟
شما تصور کنید این نیروها با صرف هزینه و وقت قابل توجه تربیت میشوند، عنوان متخصص و رزیدنت و ... هم به آنها اطلاق میشود، ولی چه فایده؟ انبوهی از مشکلات عدیده اجتماعی و اقتصادی در این مسیر گریبانگیر آنهاست؛ که هرکدام به نحوی مقدمات ناامیدی، دل کندن از سیستم آموزش و درمان و در نهایت زمینههای خودکشی را برای افراد فراهم میکنند. حرف من این است که خودکشی در پزشکان و دستیاران چیزی نیست که وقتی حادث شد، از خودمان و دیگران بپرسیم «چرا؟». این پدیده عقبهای دارد که نیازمند یک اصلاح ریشهای و ساختاری است.