چرا پولدارها خودکشی می‌کنند؟

پژوهش‌ها نشان می‌دهد کودکانی که از خانواده‌های مرفه می‌آیند، بیشتر از کودکانی که از خانواده‌های کمترمرفه هستند، از افسردگی، اضطراب و سوءمصرف مواد رنج می‌برند.

به طور عمومی باور بر این است که افراد فقیر در برابر خودکشی آسیب‌پذیرتر هستند، زیرا فشار فقر به شدت، احتمال ابتلای فرد را به بیماری‌های روانی افزایش می‌دهد. 

وضعیت ضعیف اجتماعی، اقتصادی باعث تقریباً نیمی از بیماری‌های روانی می‌شود. زمانی که افراد پول کافی برای رفع نیازهای مادی خود نداشته باشند، احتمال ابتلا به بیماری‌هایی مانند افسردگی، اختلال دوقطبی و حتی اسکیزوفرنی بسیار بیشتر می‌شود. 

پژوهشگران مدت‌هاست دریافته‌اند که در پی افزایش بیکاری، میزان خودکشی و بستری شدن در بیمارستان‌های روان‌پزشکی به طور مشهودی افزایش می‌یابد.

اما در اینجا با یک پارادوکس میزان ثروت و سلامت روان مواجه هستیم. به‌رغم موفقیت مالی، فشارها و عوامل استرس‌زایی که ثروتمندان با آن مواجه هستند، می‌تواند برخی از افراد را به خودکشی، به عنوان راهی برای فرار از بار سنگین حفظ سبک زندگی خاص سوق دهد.

به طور حیرت‌آوری، آمارهای اخیر روندی نگران‌کننده را نشان می‌دهند که بر اساس این آمار، درصد قابل توجهی از افراد مرفه با افکار خودکشی و مسائل مربوط به سلامت روان دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

داده‌های آماری از مطالعات مختلف جهانی، یک واقعیت شگفت‌انگیز را نشان می‌دهند: مسائل مربوط به سلامت روان منحصر به هیچ گروه درآمدی خاصی نیست.

و این فقط بزرگسالان نیستند که تحت تاثیر این پدیده قرار می‌گیرند. پژوهش‌ها نشان می‌دهد کودکانی که از خانواده‌های مرفه می‌آیند، بیشتر از کودکانی که از خانواده‌های کمترمرفه هستند، از افسردگی، اضطراب و سوءمصرف مواد رنج می‌برند.

پژوهش‌های متعدد نشان می‌دهد که اغلب دارایی‌های مادی ما را شادتر نمی‌کند؛ در عوض، چیزهایی مانند تجربیات و داشتن زمان بیشتر برای انجام کارهایی که علاقه داریم، و همچنین گذراندن وقت با افرادی که دوستشان داریم است که باعث شادی می‌شود.

مسئله در اینجا این است که در حالی که کار، رضایت از زندگی ایجاد می‌کند، کار کردن طولانی به طور دیوانه‌وار، مانع از انجام کارهایی مانند گذراندن زمان بیشتر با خانواده می‌شود ما را خوشحال می‌کنند. 

در کمال تعجب، ثروت می‌تواند خلأ ایجاد کند؛ جایی که در آن هدف و تحقق آن باید وجود داشته باشد. هنگامی که نیازهای مالی فرد برآورده می‌شود، جست‌وجو برای دارایی‌های مادی اغلب به جایگزینی توخالی برای معنا و هدف عمیق‌تر تبدیل می‌شود. 

بسیاری از سلبریتی‌های مشهور و موفق خودکشی کرده‌اند و به نظر می‌رسد این روند همچنان ادامه دارد. 

در سال ۲۰۱۴، رابین ویلیامز، بازیگر و کمدین که مدت‌ها از افسردگی رنج می‌برد، خود را حلق‌آویز کرد. او هنگام مرگ ۶۳ساله بود. 

سال‌ها قبل از او، کرت کوبین، ستاره راک، خواننده گروه نیروانا، خود را به ضرب گلوله کشت. این جوان ۲۷ساله چند ماه قبل نیز اقدام به خودکشی کرده بود. او یک دختر یک‌ساله به جا گذاشت.

در جولای ۱۹۶۱، ارنست همینگوی، نویسنده افسانه‌ای، با شلیک گلوله به سر خود، به زندگی پردردسر خود پایان داد. او برای رمان «پیرمرد و دریا» برنده جایزه پولیتزر و نوبل ادبیات شده بود.

کمتر از یک سال پس از خودکشی همینگوی، مرلین مونرو، هنرپیشه معروف، بر اثر مصرف بیش از حد داروهای آرامبخش درگذشت. علت مرگ احتمالی خودکشی اعلام شد. 

ایلان ماسک به‌رغم موفقیت قابل توجه در کارآفرینی، ایلان ماسک، رویاپرداز پشت تسلا و اسپیس ایکس، علناً به نبرد مداوم خود با مشکلات سلامت روان اذعان کرده است.

 مایکل فلپس، شناگر افسانه‌ای المپیک، مایکل فلپس، به‌رغم رکوردشکنی‌هایش در استخر، شجاعانه داستان دست‌وپنجه نرم کردن با افسردگی و افکار خودکشی را به اشتراک گذاشت.

آدولف مرکل، کارآفرین و میلیاردر آلمانی بود. او در ۷۴سالگی به دلیل ضرر و زیان در طول بحران مالی ۲۰۰۸-۲۰۰۷ خودکشی کرد. مرکل با کشتن خود، به آخرین قربانی بحران مالی جهانی تبدیل شد. 

پول بیشتر، مساوی است با انزوای بیشتر. با بالا رفتن از نردبان درآمد، اغلب منزوی‌تر می‌شویم. پول بیشتر، همچنین مترادف با کار بیشتر است. ثروتمندان قبلاً به عنوان «طبقه اوقات فراغت» شناخته می‌شدند. اما دیگر این‌طور نیست.

 

دیدگاه