یک تحلیلگر مسائل سیاسی:

پزشکیان اگر رسالتش را درست انجام دهد بالاتر از ستارخان و باقرخان می‌ایستد و آن ایجاد تفاهم است/ اصولگرایان اشتباه کردند و ظریف را خیلی زدند، نمی‌دانستند او مانند ماری زخم‌خورده است

فعال اصلاح طلب گفت: به آقای پزشکیان هم گفته‌ام که شما رسالتی دارید که اگر انجام دهید بالاتر از ستارخان و باقرخان در تاریخ معاصر می‌ایستید. آن هم ایجاد تفاهم است. اکنون به دلایل متعدد از جمله کم‌شدن فروش نفت و قوی‌تر شدن اعتراضات، موازنه‌قوای جدیدی به‌وجود آمده است، که باید از آن در جهت اصلاح امور استفاده کرد.

اهم گفتگوی عباس عبدی را با ماهنامه اندیشه پویا در ادامه می‌خوانید؛

کنش سیاسی من در انتخابات اخیر برآمده از نوعی تحلیل سیاسی جدید از ایران بود. صحنه‌ی سیاست در کشور تاکنون یک ویژگی حذفی داشته است. انتخاباتی برگزار می‌شد و کنش‌هایی شکل می‌گرفت، اما برای حذف دیگری. و این نگاه مختص یک طرف بازی هم نبود بلکه هر دو طرف چنین نگاهی نسبت به هم داشتند. این انتخابات از این نظر برایم مهم بود که اولین‌باری بود که کنش سیاسی و فعالیت سیاسی ما نه مبتنی بر حذف که مبتنی بر تفاهم جلو می‌رفت.

در انتخابات سال‌های ۱۳۷۶ و ۱۳۹۲، سیستم هیچ شانس متعارفی برای پیروزی خاتمی یا روحانی قائل نبود. اما این‌بار از ابتدا پذیرفته بود که طرف مقابل هم شانس پیروزی خودش را امتحان کند. بنابراین به‌نظرم کنش سیاسی معطوف به تفاهمی شکل گرفته بود که هم آگاهانه از طرف سیستم انتخاب شده بود و هم آگاهانه از طرف منتقدان باید پاسخ می‌گرفت.

یکی از دلایل تأیید صلاحیت ایشان همین بود که در لیست سه کاندیدای پیشنهادی جبهه‌ی اصلاحات قرار گرفت. اگر قرار بر بازی کردن اصلاح‌طلبان دراین انتخابات نبود، می‌توانستند مثلاً محمد شریعتمداری را تأیید کنندکه در ابتدا برخی اخبار از تأیید صلاحیت ایشان هم شنیده می‌شد. اما کسی که تأیید شد آقای پزشکیان بود که از قبل کارت تأییداصلاح‌طلبان را همراه داشت.

اگر انتخاباتی برگزار می‌شد که آقای قالیباف و آقای جلیلی با هم رقابت می‌کردند، شاید هفتاد درصد مردم در انتخابات شرکت نمی‌کردند.

فکر می‌کردم مسئله‌ی اصلی سیستم سیاسی، مشارکت بود. دو عامل سبب شد این انتخابات به این شکل برگزار شود. اول این که یکدست‌سازی شکست خورد. سیستم سیاسی ایران فکر می‌کرد وقتی یکدست‌سازی کند، با آدم‌های مؤمن وجهادی، مملکت گل و بلبل خواهد شد و حتا اگر مشارکت هم کم باشد، چون مردم از نتیجه‌ی کار راضی خواهند بود، پشت سیستم قرارخواهند گرفت.

من از همان سال ۱۴۰۰ این را می‌گفتم و می‌نوشتم که اولاً یکدست‌سازی، پروژه‌ای پایان‌ناپذیراست و سیستمِ یکدست به مرور شروع به تجزیه می‌کند و مجبور می‌شود دوباره یکدست‌تر شود؛ و ثانیاً با یکدست‌سازی سیستم به سمت اصلاح عملکردش نمی‌رود، چون، اساساً نظام‌های جدید از طریق پذیرش دموکراتیک تنوعات است که می‌تواند بستری برای پیشرفت وسپس اصلاح خودش ایجاد کند

وقتی آقای روحانی در سال ۱۳۹۲ آمد، بلافاصله و بدون نظر دیگران ارز را تک‌نرخی کرد و دوبار قیمت بنزین را افزایش داد و هیچ اتفاقی هم نیفتاد. اما همان آقای روحانی در سال ۱۳۹۸ که با تصمیم سران سه‌قوه خواست دست به یک اصلاح سیاستی بزند و رهبری هم پشت آن تصمیم قرار داشت، فاجعه‌ی بنزین رخ داد. آقای روحانی بار اول که بنزین را گران کرد آب از آب تکان نخورد و اصلاً امروز کسی یادش نیست که آن اتفاق افتاد چون بار اول مردم به او اعتماد داشتند.

سال‌های ۱۳۹۳ و ۱۳۹۴ اوج محبوبیت آقای روحانی بود و می‌توانست چنان تصمیماتی بگیرد. اما در سال ۱۳۹۸ که به آن فلاکت افتاده بود، با آن بی‌اعتمادی نمی‌شد کاری کرد.

ناکارآمدی و هزینه‌ای که کشور در سال ۱۴۰۱ داد، سیستم را به این‌جا رساند که تغییر خط مشی صورت بگیرد و این تغییر خط مشی از انتخابات اخیر شروع شد. اگر حادثه‌ی بالگرد رخ نمی‌داد باز هم قطعاً این اتفاق در انتخابات سال آینده رخ می‌داد و دولت آقای رئیسی یک‌دوره‌ای می‌شد. من معتقد بودم که سیستم به‌همان دلیل که یکدستی را انتخاب کرد، به‌همان دلیل هم چنددستی را انتخاب می‌کند. بقای سیستم در همه‌جا مهم است.

نظرسنجی‌ها به من نشان می‌داد که درصد مشارکت حدود ۴۷ تا ۴۸ خواهد بود و شاید به ۵۰ درصد هم برسیم. فکر می‌کردم می‌توانیم با گرم کردن فضا پنج یا شش درصد اضافه کنیم و به مشارکت ۵۵ درصدی برسیم و آقای پزشکیان در مرحله‌ی اول رأیبیاورد.

رقیب آقای پزشکیان، جلیلی نبود، آن‌هایی بودند که موافق شرکت نبودند. این کارهای ستاد جلیلی کمک می‌کرد که تحریم، تضعیف شود و افراد تحریک به مشارکت شوند.

من حس می‌کنم رویکرد جدیدی توسط آقای پزشکیان به‌مرور جامی‌افتد، که فرصت را برای پوست‌اندازیِ مطلوبِ جریان اصلاح‌طلبی هم مهیا خواهد کرد

اصلاح‌طلبان در این انتخابات به‌نوعی تابع یک جریان شدند و جلو آمدند و بنابراین ضعف‌های‌شان دیده نشد. اصلاح‌طلبان ایراد اساسی‌شان این است که فکر می‌کنند باید کاندیدایی داشته‌باشند که مطمئن رأی بیاورد. و وقتی این فرصت را مهیا نمی‌بینند، اصلاً بازی را جدی نمی‌گیرند. این تفکر غلط است و باید کنار گذاشته شود.

آن لیست سه‌نفره یک لیستِ اشتباه بود. آقای جهانگیری، یک تکنوکرات سیاسی قابل احترام است اما نظرم این بودکه ثبت نام نکند، چون به‌دلایل متعدد باور داشتم که تأیید صلاحیت نمی‌شود و در صورت تأیید هم شانسی برای پیروزی ندارد. آقای آخوندی را که اصلاً داخل حوزه‌ی سیاست رسمی ایران نمی‌دانم، همچنان که خودم را هم داخل این دایره نمی‌بینم و اگر ورودی هم به سیاست دارم، در جای دیگری غیر از مقام نامزدی این‌گونه پست‌ها است. به‌همین دلیل معتقد بودم این‌ها نباید بیایند. اما آقای پزشکیان به‌نظرم می‌توانست هر سه پایه‌ی اصلاح‌طلبی و حکومتی و مردمی راداشته باشد.

در آخرین انتخاباتِ جبهه از من دعوت کردند به آن‌ها بپیوندم، اما نرفتم. چون فکر می‌کردم کار به گونه‌ای است که اگر به تنهایی انجام دهم بهتر جلو می‌روم. اما من هیچ‌وقت جلوی اصلاح‌طلبان نمی‌ایستم. شاید به صفت فردی، نقدشان کنم، اما جلوی بساط آن‌ها، بساط پهن نمی‌کنم.

در مجموع، من نمره‌ی بالایی به فعالیت اصلاح‌طلبان در این انتخابات نمی‌دهم و معتقدم اصلاح‌طلبی در چارچوب گذشته‌اش، هم به‌لحاظ رویکرد و هم به‌لحاظ نیروهای سیاسیِ زیر این پرچم، منتفی شده است. اصلاح‌طلبانی که می‌بینم، به لحاظ سنی هم به آخر خط رسیده‌اند. جوان‌های‌شان در این انتخابات، نسبت به مسن‌ترها موفق‌تر عمل کردند.

به آقای پزشکیان هم گفته‌ام که شما رسالتی دارید که اگر انجام دهید بالاتر از ستارخان و باقرخان در تاریخ معاصر می‌ایستید. آن هم ایجاد تفاهم است. اکنون به دلایل متعدد از جمله کم‌شدن فروش نفت و قوی‌تر شدن اعتراضات، موازنه‌قوای جدیدی به‌وجود آمده است، که باید از آن در جهت اصلاح امور استفاده کرد.

در موردآقای ظریف، اصولگرایان اشتباه کردند و او را خیلی زدند. نمی‌دانستند او مانند ماری زخم‌خورده است که اگر فرصتی پیش آید و بیدار شود وآن‌ها را می‌زند و آن زمان دیگر نمی‌توانند کاری کنند

من حس می‌کنم رویکرد جدیدی توسط آقای پزشکیان به‌مرور جامی‌افتد، که فرصت را برای پوست‌اندازیِ مطلوبِ جریان اصلاح‌طلبی هم مهیا خواهد کرد. الان وقتی گفته می‌شود که باید همه‌ی جناح‌ها حضورداشته باشند، نه تنها مخالفتی نمی‌شود که مورد استقبال هم قرار می‌گیرد. در حالی که در سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ و ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰ چنین فضایی را نمی‌شد رصد کرد.

اگر بخواهیم همه‌چیز را روی دوش آقای پزشکیان بیندازیم، یا اگر بخواهیم همه چیزرا به‌سرعت جلو ببریم، خیلی زود هم ناامید می‌شویم. هر کسی باید کارخودش را بکند.

اگر آقای پزشکیان در این مسیر شکست بخورد، پایان سیاست اصلاح طلبانه است و اصلاح‌طلبی دیگر موضوعیتی نخواهد داشت.

علت حمایتم از آقای روحانی این بود که معتقد بودم باید از تجربه‌ی۱۳۸۸ عبور کنیم. ماندن در ۱۳۸۸ بحران درست می‌کرد. ضمن این‌که تحقق شعار برجام هم مهم بود. در مورد آقای پزشکیان هم گارانتی قطعی نمی‌دهم اما بسیار خوش‌بینم. چون معتقدم که ایشان محدودیت‌های آقای خاتمی را ندارد.

دیدگاه