گمانهزنیها از ترجیح فتاح به جای جلیلی خبر میدهد؛
تکنوکرات اصولگرا در برابر دیپلمات تندرو؛ آیا «فتاح» فاتح میشود؟
نام رئیس ستاد اجرایی فرمان امام (ره) به عنوان یکی از گزینههای محتمل جبهه پایداری شنیده میشود. گزینهای که کارنامه مدیریتی و اجرایی او قابلیت بررسی و ارزیابی دارد، اما هیچ وقت یک چهره حزبی و سیاسی نبوده است. باید ببینیم که سیدپرویز فتاح چه در رقابت درونی اصولگرایان برای معرفی کاندیدا و چه در صورت ورود به عرصه اصلی انتخابات چه شانسی در برابر مخبر و علی لاریجانی از دیگر چهرههای این اردوگاه دارد. چرا که همان ناشناخته بودن او به نسبت سعید جلیلی و امکانی که برای معرفیاش برای یک چهره جدید وجود دارد.
با رسیدن به موعد آغاز ثبتنام داوطلبان انتخابات، نام سیدپرویز فتاح رئیس ستاد اجرایی فرمان امام (ره) به طور جدی به گوش میرسد. نام فتاح در انتخابات ۱۳۹۶ نیز شنیده شد. گمانهزنیها حاکی از آن است که حمایت از فتاح یا سعید جلیلی به نقطه اختلاف میان جبهه پایداری تبدیل شده و این جریان سیاسی به دو اردوگاه تقسیم شده است. هنوز مشخص نیست که فتاح گزینه پایداری خواهد شد یا سعید جلیلی. برخلاف جلیلی که دو دوره تجربه حضور در انتخابات را دارد (۹۲ شکست خورد و ۱۴۰۰ به نفع سیدابراهیم رئیسی کنارهگیری کرد)، فتاح برای اولین بار وارد این رقابت میشود.
از لشکر ویژه تا ستاد اجرایی فرمان امام (ره)
سیدپرویز فتاح از آن دسته نظامیانی است که یونیفورم را درآوردند و کت و شلوار به تن کردند. او پیش از ورود به سپاه پاسداران، کار خود را از جهاد سازندگی آذربایجان غربی شروع کرد و با شروع جنگ در سال ۱۳۵۹ به این نهاد نظامی پیوست. او تا پایان جنگ در سطوح مختلف حضور داشت و در نهایت به لشکر ۶ ویژه سپاه راه پیدا کرد. لشکری عملیاتی که تشکیل و فرماندهی آن بر عهده صادق محصولی بود. یکی از منابع ذکر کرده است که فتاح از سال ۱۳۶۵ تا پایان جنگ در ۱۳۶۷ جانشین فرمانده این لشکر بوده است. فتاح پیش از انتقال به لشکر ویژه، جانشین فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا بود. طی سالهای بعد، برخی فرماندهان ارشد لشکر ۶ به چهرهها و مدیران سیاسی تبدیل شدند که صادق محصولی دبیرکل جبهه پایداری و پرویز فتاح از جمله آنان هستند.
فتاح در زمان جنگ نیز از نیروهای مهندسی محسوب میشد و از سال ۶۷ به مرور زمان جدایی او از بخشهای نظامی سپاه آغاز شد. گفته میشود که او با پایان جنگ، با حکم آیتا... خامنهای، رئیسجمهور وقت به عضویت ستاد ۹ نفره تعیین خطوط مرزی ایران و عراق درآمد. همچنین ریاست ستاد نیروهای سازمان ملل در ایران از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۰ نیز در کارنامه او ذکر شده است. بعد از این مسئولیت است که فتاح وارد عرصه دیگری از فعالیتهای سپاه شد و به قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء (ص) رفت. بر اساس اطلاعات موجود، فتاح بیش از یک دهه در قرارگاه خاتم و به طور ویژه در شرکت مهندسی سپاسد ماند و طی ۱۱ سال قائممقام این شرکت و معاون فنی آن بود. مدیریت پروژههای سدهای گتوند و کرخه به مدت ۴ سال نیز در کارنامه فتاح وجود دارد.
سال ۱۳۸۴ نقطه ورود فتاح به عرصه سیاست بود. او در کابینه اول محمود احمدینژاد عهدهدار وزارت نیرو شد. در دولت دهم، کابینه احمدینژاد را ترک کرد و به سپاه برگشت. در سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۸۹ جانشینی قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء را بر عهده گرفت و سپس با پذیرفتن مدیرعاملی بنیاد تعاون سپاه، تا سال ۱۳۹۴ در این مسئولیت قرار داشت. سیدپرویز فتاح سال ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۸ با حکم مقام معظم رهبری به عنوان رئیس کمیته امداد امام خمینی (ره)، ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۲ به عنوان رئیس بنیاد مستضعفان و از همین سال تا امروز به عنوان رئیس ستاد اجرایی فرمان امام (ره) فعالیت کرده است.
اقدامات شاخص
این نامزد احتمالی انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ به عنوان مدیری تحولخواه معرفی و شناخته میشود. برخی معتقدند که فتاح کمیته امداد را متحول کرد و کارنامه مناسبی از شفافسازی و ارائه گزارش عملکرد، طرحهای اشتغالزایی، پوشش بیمهای مددجویان و ... را از جمله نشانههای این تحول میدانند. کارنامه فتاح در دوران وزارت نیروی دولت اول احمدینژاد نیز خاکستری است و برای برخی مسائل مثل بحران آب و برق در سال ۱۳۸۷ نیز در این کارنامه وجود دارد. فرارو در مرداد ۱۳۸۸ در گزارشی به بررسی عملکرد فتاح در وزارت نیرو پرداخت. در آن زمان، تاخیر در انجام پروژههای آبی کشور، قطعی گسترده برق در سال ۱۳۸۷، عدم افزایش بهرهوری، عدم تزریق نقدینگی کافی برای تکمیل پروژهها و ... از جمله نقاط ضعف کارنامه فتاح در وزارت نیرو محسوب میشود. اما به طور کلی، لایه حکمرانی کشور او را به عنوان مدیری قابل قبول میشناسد.
فتاح و پایداری
سیدپرویز فتاح تنها یک دوره چهار ساله را در دولت گذرانده و بقیه سوابق کاری او در نهادهای نظامی و اقتصادی حاکمیتی خلاصه میشود. حضور دولتی او نیز در یک وزارتخانه فنی و تخصصی بوده است. با توجه به سوابق فتاح، او بیش از آن که یک مدیر سیاسی باشد، سوابقش بیشتر بر امور اقتصادی و فنی متمرکز است. در این که فتاح متعلق به طیف اصولگرایان است، شکی وجود ندارد. اما طی این سالها، اردوگاه اصولگرایی دچار دستهبندیهای جدیدی شده و حتی بعضی از اعضای جناح راست سنتی – مثل علی لاریجانی، حسن روحانی و علی اکبر ناطقنوری - در جریان همین تقسیمبندیها به نیروهای اصلاحطلب و معتدل نزدیک یا تبدیل شدند.
اما این که فتاح کدام بخش از اصولگرایان را نمایندگی میکند – به رغم این که عضویت رسمی حزبی یا جناحی ندارد – شواهد نیز مانند اخباری که مرور کردیم، نشان میدهد که این نامزد احتمالی انتخابات ریاستجمهوری به جبهه پایداری نزدیک است.
در سال ۱۴۰۲ که فتاح از بنیاد مستضعفان به ستاد اجرایی رفت و جای خود را به حسین دهقان داد، بحثی در خصوص جابجایی نیروهای وابسته به جبهه پایداری در مجموعه تحت مدیریت فتاح نیز شنیده شد. روزنامه اعتماد در همان زمان نوشت: «فتاح در حال آوردن نیروهای تازه از خارج از مجموعه ستاد اجرایی به آن است به شکلی که برخی نوع ارتباط فتاح به جبهه پایداری را مبنای این تغییر و تحولات ارزیابی میکنند.»
این مساله و وارد کردن نیروهای پایداری به مجموعه تحت امر فتاح از آن جهت مورد توجه رسانهها قرار گرفت که او معمولٌا اهل خانهتکانی کردن در مجموعههای تحت مدیریت خود نبوده و به تخصص اهمیت زیادی میدهد. به همین دلیل نیز افرادی از اردوگاههای سیاسی دیگر، از او به عنوان یک مدیر اجرایی نسبتاً موفق یاد میکنند. چرا که به طور معمول کارهایش را به دور از حاشیه پیش برده است.
روزنامه اعتماد در همان گزارش، در بخش دیگری آورده است: «فتاح در دولت اول محمود احمدینژاد وزیر نیرو شد آنهم در شرایطی که رییس وقت دولت البته قصد داشت محمد علیآبادی را در دولت دهم وزیر سازد و با مخالفت مجلس این اتفاق نیفتاد. گفتار و رفتار فتاح، اما با رییس خود و شیوه دولت نهم که طرد مدیران پیشین بود، تفاوت داشت و شاید به همین خاطر در دولت بعد عضو کابینه نشد. او شماری از مدیران دولت اصلاحات در وزارت نیرو را ابقا کرد و در همان ابتدا تصریح کرد که یک وزارتخانه سرپا و آباد را تحویل گرفته و میکوشد یک وزارتخانه آبادتر یا همان اندازه آباد را تحویل جانشین خود دهد.»
محمد مهاجری تحلیلگر سیاسی و روزنامهنگار اصولگرا نیز حدود دو ماه پس از انتصاب فتاح و در آذر ۱۴۰۲ در پستی منتشر شده در شبکه ایکس (توئیتر) نوشت: «با اطلاع دقیق میگویم آقای پرویز فتاح اعضای تشکل جبهه پایداری را در مناصب متعدد ستاداجرایی گماشته و این روند ادامه دارد. این اقدام در آستانه دو انتخابات آتی، یعنی افزایش ثروت یک تشکل قارونی و مستحکم کردن تفکر انحرافی در کشور. فتاح بازیگردان است یا بازی خورده؟» البته این مساله در سال ۹۴ نیز تکرار شده و در آن زمان فتاح، «سید محمد رضا حسینی»، «علیرضا عسگریان» و «میر هاشم موسوی» از اعضای شورای مرکزی جبهه پایداری را به عنوان مدیران ارشد کمیته امداد منصوب کرد.
با توجه به سیطره صادق محصولی بر جبهه پایداری و اخبار دو پاره شدن این جبهه در حمایت از جلیلی و فتاح، میتوانیم او را به رغم عدم عضویت رسمی حزبی، از طیف پایداری بدانیم. البته هنوز مشخص نیست که فتاح درباره مسائل سیاست داخلی، سیاست خارجی و اجتماعی چه تفکری دارد. چرا که حوزه کاری او خارج از این مسائل بوده و اهل اظهار نظر نیز نیست. اما با توجه به استقبال جبهه پایداری به عنوان رادیکالترین نیروی اصولگرایان، برخی ناظران معتقدند که فتاح احتمالا باید تفکری مورد پسند این جبهه را داشته باشد؛ تفکری که طی چند سال قبل به ارائه طرح صیانت، لایحه حجاب، طرح نور، تحریمهای ایران در عرصه هستهای و مانند آن منتهی شده است.
گوشهای از این تفکر را میتوان از این صحبت دبیرکل این جبهه در آستانه انتخابات مجلس دوازدهم استخراج کرد: «صادق محصولی دبیرکل جبهه پایداری انقلاب اسلامی در نشست داخلی اعلام موجودیت سازمان جوانان این جبهه در پاسخ به این سوال که برای مسله حجاب و آموزش پرورش و مشکلات مبتلا به جامعه جبهه پایداری چه برنامهای دارد گفت: جبهه انقلاب باید نامزدهایی انتخاب کند که تمامی ارکان شریعت را پاسداری کنند و حجاب یک از مهمترین ضرویات اسلام است لایحه حجاب که پیگیری شد از کارهای دوستان جبهه انقلاب در مجلس است.»
سیدپرویز و دکتر سعید
سعید جلیلی و افکار و نتایج عملکرد او در مسئولیتهای مختلف، برای اهالی سیاست شناخته شده است. به طور مشخص میدانیم که جلیلی در دوران هدایت مذاکرات هستهای ایران و ۵+۱ چه کارنامهای از خود به جا گذاشت. فیلمهای متعددی از جلسات سخنرانی او و مصاحبههایش در موضوعات داخلی و خارجی وجود دارد که نگاهش به عرصههای مختلف را نمایان میکند. اظهارنظرهای او در مناظرات انتخاباتی ۹۲ و ۱۴۰۰ نیز قابل دسترسی است.
اما پرویز فتاح دقیقاً در نقطه مقابل سعید جلیلی قرار دارد. دانشآموخته دانشگاه امام صادق (ع) نیست و تحصیلاتش را در دانشگاههای امیرکبیر، امام حسین (ع) و شریف گذرانده است. در حوزه کاری خود مدیر خوشنامی است که رقبای اردوگاههای دیگر نیز از سوابق او در نهادهای مختلف مثل کمیته امداد به نیکی یاد میکنند. موضعگیری سیاسی تندی نداشته و صرفاً در حوزه مدیریتی خود به اظهارنظر میپردازد.
شاید دوپاره شدن جبهه پایداری میان سیدپرویز فتاح و سعید جلیلی به دلیل همین مسائل و قابلیت فتاح برای «ریبرندینگ» این جریان باشد. البته پایداری، پایداری خواهد ماند و ریشههای تفکر آن و تاثیراتش بر حکمرانی در کشور فراموش نمیشود. اما فتاح شاید بتواند یک چهره معتدلتر به نسبت سعید جلیلی برای پایداری باشد. جلیلی در انتخابات ۱۳۹۲ در رتبه سوم قرار گرفت و حدود ۴٬۱۶۹٬۰۰۰ رای را به خود اختصاص داد.
او در این انتخابات با صراحت و صداقت گفت: «تفکیک جنسیتی و اسلامیکردن دانشگاهها جزو برنامههای اصلی و یکی از محورهای اساسی برنامههای من است.» در حالی که دیگر کاندیداهای اصولگرا – حتی غلامعلی حداد عادل – با احتیاط نسبت به این مساله اظهار نظر کردند. بنابراین، محدوده فکری جلیلی مشخص است.
شنیدهها و گمانهزنیها حاکی از آن است که سبد رای سعید جلیلی نسبت به انتخاباتهای پیشین تغییر خاصی نکرده است. برخی پایگاه رای جلیلی در انتخابات پیش رو را حدود ۶ میلیون برآورد میکنند که برای پیروزی کافی نیست. شاید با چنین شرایطی، عمر کاندیداتوری جلیلی در انتخابات ریاستجمهوری به پایان رسیده باشد و حداقل بخشی از پایداری – احتمالاً با محوریت صادق محصولی – قصد معرفی فتاح را داشته باشند که در عین ناشناس بودن از لحاظ تفکرات سیاسی، از لحاظ عملکردی شناختهشدهتر است.
شانس فتاح چقدر است؟
با ثابت ماندن نرخ مشارکت در انتخاباتهای مجلس یازدهم و دوازدهم در محدوده ۴۰ درصد و انتخابات سیزدهم ریاستجمهوری در محدوده ۴۸ درصد، باید دید که شخصیتی مثل فتاح میتواند بدنه رای ایدئولوژیک و تکلیفمحور را به خود جلب کند یا نه. میزان مشارکت در انتخابات در کشورمان به صورت محسوسی کاهش پیدا کرده است و این حقیقت نیاز به بررسی و توجه جدی دارد.
در انتخابات ۱۴۰۰ سیدابراهیم رئیسی با حدود ۱۸ میلیون رای در رتبه نخست ایستاد. در همان انتخابات، محسن رضایی حدود ۳.۵ میلیون رای آورد؛ در حالی که آرای باطله بیش از ۳ میلیون و ۷۰۰ هزار و ۱۳ درصد آرای ماخوذه بود. رئیسی در انتخابات ۱۳۹۶ نیز کمتر از ۱۶ میلیون رای آورد که تقریبا برابر با جمع آرای تمام کاندیداهای اصولگرا (محمدباقر قالیباف، سعید جلیلی، محسن رضایی و علیاکبر ولایتی) در انتخابات ۱۳۹۲ بود که منجر به پیروزی حسن روحانی شد. بنابراین، اگر این ۳ انتخابات را مد نظر قرار بدهیم به این نتیجه میرسیم که بدنه رایدهنده خاکستری از دور انتخابات بیرون رفته و رای نیروهای ایدئولوژیک، تکلیفمحور و هر آن کسی که به دلایل مختلف باید در انتخابات شرکت کند، در این گردونه باقی مانده است.
همان طور که اصولگرایان حامی دولت خط ادامه راه رئیسی و شهید خدمت را کلید زده و پیگیری میکنند، احتمالاً تلاش آنها حول این محور خواهد بود که سبد رای سیدابراهیم رئیسی را حفظ کنند. اگر کاندیداتوری فتاح قطعی شود، احتمالا بازی رسانهای به سمت شبیهسازی فتاح با رئیسجمهور فقید خواهد رفت. البته این بازی برای فتاح در صورتی کلید خواهد خورد که محمد مخبر وارد میدان نشود. چرا که او معاون سیدابراهیم رئیسی بوده و نقش کلیدی در دولت سیزدهم داشته است. به همین دلیل اگر خط «ادامه مسیر رئیسی» بخواهد مد نظر قرار بگیرد، مخبر اولویت بیشتری نسبت به فتاح دارد.
البته مشخص نیست که این بازی و دستفرمان به نتیجه مطلوب آنان منجر شود. میدانیم که انتخابات مجلس و ریاستجمهوری با یکدیگر متفاوت هستند و زمین بازی آن، روند انتخاب نامزدها و میزان علاقه مردم به شرکت در این انتخاباتها نیز با یکدیگر فرق دارد. اما به طور کلی نهاد انتخابات در کشور نیاز به آسیبزدایی دارد و هنوز مشخص نیست که مردم حتی با وجود احتمال اندک چینش کاندیداهای مختلف، تا چه اندازه در این رویداد مشارکت میکنند.
از سوی دیگر باید ببینیم که سیدپرویز فتاح چه در رقابت درونی اصولگرایان برای معرفی کاندیدا و چه در صورت ورود به عرصه اصلی انتخابات چه شانسی در برابر مخبر و علی لاریجانی از دیگر چهرههای این اردوگاه دارد. چرا که همان ناشناخته بودن او به نسبت سعید جلیلی و امکانی که برای معرفیاش برای یک چهره جدید وجود دارد، در برابر لاریجانی و مخبر به یک امتیاز منفی تبدیل میشود. چرا که آنها در عرصه سیاسی چهرههای جاافتاده و تاثیرگذاری هستند و همین امر ممکن است شانس فتاح را کاهش دهد.