پروژه “محمدباقر قالیباف” چرا و از کجا کلید خورد

مجید معتمدی / روزنامه نگار

انتخابات اخیر ریاست جمهوری و نتیجه آن، درس های عبرت آموزی درباره ظاهر و پشت صحنه عالم سیاست، برای نگارنده داشت که بخشی از آن را با مخاطبان به اشتراک می گذارد.

به فَکت های زیر توجه بفرمایید:

۱_ تحلیل “اضلاعِ” انتخابات اخیر ریاست جمهوری و نتیجه آن نشان می دهد که “محمدباقر قالیباف”، نقش قابل توجهی بر نتیجه این انتخابات داشته است.

۲_ با توجه به میزان آرای هر یک از کاندیداها در دور اول انتخابات، اگر قالیباف پیش از رای گیری از انتخابات کنار می کشید؛ “امکانِ” پیروزی سعید جلیلی در دور اول انتخابات، بسیار محتمل بود.

۱/۲_ در این رابطه باید به این نکات توجه کنیم که:

الف: درصد آرای سعید جلیلی در دور اول انتخابات ۳۸.۶۱ بود

ب: وی برای پیروزی در دور اول انتخابات تنها به ۱۱.۴ درصد دیگر آرا نیاز داشت

ج: این در حالی ست که درصد آرا محمدباقر قالیباف در دور اول انتخابات معادل ۱۳.۷۹ درصد بود

۳_ بنابراین آقای پزشکیان بخشی از پیروزی خود را مدیونِ تدبیر قالیباف در این انتخابات است.

۴_ البته نگارنده شخصا معتقد است که قالیباف نیز تمایلی به پیروزی سعید جلیلی و طیف حامی وی در انتخابات اخیر نداشته است.

۵_ نیازی به بیان نیست که انتخابِ “مسعود پزشکیان یا سعید جلیلی” ۲ راهی ای بود که اگر نگوییم سرنوشت ایران را تعیین می کرد، حداقل برای ۲ دهه آینده تاثیرات کاملا متفاوتی آن هم در ۱ بزنگاه تاریخی بر سرنوشت این کُهن سرزمین می داشت.

۶_ حال در این شرایط، این پرسش برای نگارنده مطرح است که “جریان” ی که از زمان مدیریت قالیباف در شهرداری تهران؛ تحتِ عنوان فسادستیزی، خارج کردنِ این چهره سیاسی از فضای سیاسی ایران را در دستور کار قرار داد، از کجا تغذیه شده و درنهایت چه هدفی را دنبال می کرد!؟

۷_ در این رابطه باید به این حقیقت اشاره کنیم که دنیای سیاست، “سیاه و سفید” نیست و هر سیاستمداری، مطمئنا هم نقاط ضعف و هم نقاط قوتی در دوران کاری خود داشته است.

۱/۷_ در رابطه با محمدباقر قالیباف نیز، حضور موثر در ۸ سال دفاع مقدس، کارنامه اجرایی موفق و حرکت تقریبی در مسیر میانه روی و نه افراط و تفریط؛ از نقاط مثبت کارنامه کاری وی بوده است.

۲/۷_ برخی شبهه های مالی در دوره مدیریت نیز از نقاط منفی کارنامه وی است که البته درستی یا نادرستی آن، بر نگارنده روشن نیست.

۸_ در این شرایط باید “بررسی” کرد که آن جریانی که با تابلوی فسادستیزی، به مقابله با قالیباف پرداخت و براساس تخصص و شناخت نگارنده؛ “مدعیانِ” آن نیز هیچ کدام خبرنگار و روزنامه نگارِ واقعی و حرفه ای نبودند؛ چرا ۱ کهنه سرباز جنگ را برای ادعای فسادستیزی انتخاب کردند و هدایت کننده آنها، چه جریانی بوده است؟

۹_ فرضا نیز اگر مدعیانِ مبارزه با فساد، موفق شده و قالیباف را از صحنه سیاسی ایران خارج کرده بودند؛ آیا خروجی کار آنها در انتخابات اخیر، پیروزی فردی جز “سعید جلیلی” در انتخابات ۱۴۰۳ بود؟

۱/۹_ بنابراین آیا این “احتمال” مطرح نیست که جریانی که از ۲ دهه پیش با استفاده از تابلوی مبارزه با فساد و با جلو انداختن چند جوانِ مدعی (که فاقد هرگونه سابقه فعالیت در حوزه ی خبرنگاری و روزنامه نگاری بودند و در بهترین حالت آنها را باید فعال توئیتری نامید نه خبرنگار و روزنامه نگار)؛ انتشار اخبار علیه قالیباف را آغاز کردند، درنهایت رسیدن به هدفی همچون آنچه در بالا یاد شد را، دنبال می کردند؟

۱۰_ نگارنده به این دلیل “ابهامات” فوق را با مردم به اشتراک گذاشت که یادآوری کند در حوزه سیاست و قدرت، آنچه که می بینیم را در بستری به نامِ “منافع ملی”، تحلیل کنیم و به این بیاندیشیم که تلاش برخی “محفل” ها برای بالا کشیدن ۱ چهره و کوبیدنِ ۱ چهره دیگر؛ درنهایت به نفعِ مردم و منافع ملی تمام می شود یا اینکه تنها در راستای اجرای “پروژه” ای ست که برای تامینِ منافعِ محفلی خاص و به بهای تضییعِ منافع و حقوق اکثریت برنامه ریزی شده است…

۱۱_ فراموش نکنیم که “پروژه نویس” ها، در طراحیِ پروژه ی خود؛ از سناریو و کلیدواژه های مقدس و مردم پسند استفاده می کنند و “اجرای” پروژه ی خود را به چهره های به ظاهر “مقبول و جنجالی” واگذار می کنند.

۱۲_ در چُنین آشفته بازاری، راه تشخیص حقیقت این است که رویدادها و وقایع را نه به صورت وقایع و جزیره های جدا از هم، بلکه به صورت ۱ سیستمِ بهم پیوسته و ۱ کل ببینیم و به این بیاندیشیم، که حتی آن رویدادِ به ظاهر صلاح (همچون عنوان فسادستیزی) درنهایت در چهارچوبِ کلان، به نفع مردم است یا اینکه پروژه ای ست که تنها برای تامین منافع نامشروع یک محفلِ خاص، در اقلیت و تندرو؛ طراحی و اجرا شده است.

 

دیدگاه
آخرین اخبار