مسابقه ناهید و کیمیا و استعاره "هرم انتخاب" / چگونه یک تفاوت کوچک، فرسنگ‌ها فاصله میان افراد ایجاد می‌کند؟

مسابقه تکواندو بین ناهید کیانی و کیمیا علیزاده در المپیک دوباره موضوع بحث و جدال بین طرفداران هر کدام از این «دختران ایران» و تز «رفتن و ماندن» شد. بیاییم از نگاهی متفاوت به تحلیل این جدال ها بپردازیم.

در روانشناسی موضوعی داریم به نام «هرم انتخاب» که درباره توجیهات ما درخصوص انتخاب هایمان در زندگی است.

مثالی بزنیم: فرض کنید دو جوان با نگرش‌ها، توانایی ها و سلامت روانی مشابه در جلسه کنکور در حال آزمون دادن هستند. آنها جواب یک سوال را نمی دانند و از قضا فرصتی خاص برای تقلب پیش می آید. این دو جوان پس از درنگی و فکری در نهایت یکی شان تسلیم وسوسه تقلب می شود و دیگری مقاومت می کند.

اینجا، لحظه بسیار حساسی است که هر دو جوان در لبه تار مویی هستند برای اتخاذ تصمیم و هر کدامشان در معرض انتخابی متفاوت. اما بالاخره، یک طرف می لغزند و تقلب کردن یا نکردن را با درصد بسیار اندکی از دلایل و توجیهات متفاوت از دیگری، انتخاب می کنند.

بیشتر بخوانید: ناهید و کیمیا، دختران تاریخ‌ساز ایران/ آنها فاصله‌ای بین هم نمی‌بینند و توجهی به اختلاف‌‌افکنان ندارند

اما داستان اصلی پس از این انتخاب است. همچنان که زمان می گذرد و نتایج این انتخاب، مثلا قبولی در دانشگاه یا رفتن به سربازی (برای پسرانی که فرصت قانونی شان تمام شده)، دو مسیر متفاوت را برای این دو جوان رقم می زند. هر چه این دو از لحظه تصمیم دور می شوند و با توجه به نتایج بار آمده، شروع می کنند دفاع بیشتر و متعصبانه تر از انتخابشان و کوبیدن انتخاب دیگری.

استعاره هرم انتخاب، در واقع بیان این دور شدن از انتخاب اولیه و توجیهات غلیظ پشت بند آن است.

گویی در ابتدای تصمیم در راس یک هرم هستند و سر مویی با هم اختلاف دارند و هر کدام در معرض این اند که انتخاب دیگری را برگزینند. اما پس از انتخاب، شروع می کنند لیز خوردن از راس هرم تا اینکه برسند به قاعده آن و فاصله شان از هم بسیار زیاد می شود و اینجاست که هر کدام انبانشان پر است از توجیهات راه خودشان و رد و باطل شمردن راه دیگری بدون اینکه یادشان باشد که لحظه اول شروع انتخاب، هر دو در معرض انتخاب دیگری بودند و دلایلشان خیلی از هم دور نبود.

 مثالهای دیگری از هرم انتخاب در زندگی: تسلیم شدن به (یا مقاومت در برابر) وسوسه دروغ گویی برای محافظت از کارفرما یا شغل، تسلیم شدن به (یا مقاومت در برابر) ادامه زندگی زناشویی پردردسر، تسلیم شدن به (یا مقاومت در برابر) دغدغه بچه دار شدن، تسلیم شدن به (یا مقاومت در برابر) دنبال شغلی تمام وقت و سنگین رفتن یا در خانه ماندن و بچه داری کردن.

این فرآیند آن تمایزی که دوست داریم بین «ما آدم خوب ها» و «آن آدم بدها» قائل باشیم، در ابهام فرومی برد. ما مدام خود و تصمیمان را توجیه می کنیم تا ابهام گزینه انتخابی مان و تصمیم اولیه مان را موجه جلوه دهیم. البته باید به یاد داشت که بحث هرم انتخاب، نوعی نسبیت اخلاقی نیست و می توان بین راه های انتخابی و تصمیمات به لحاظ ارزشی، متر و معیار قرار داد اما بحث اصلی در «توجیه» خودمان و از یاد بردن آن لحظات اولیه تصمیم که بسیاری از انسان ها به هم نزدیک اند، می باشد.*

656

حال بپردازیم به موضوع داغ این روزها، جدال ناهید و کیمیا. یا نوع کمتر مشهورش، امین میرزاده از ایران و صباح شریعتی (ایرانی تبار) نماینده جمهوری آذربایجان در کشتی فرنگی که در ذیل کلی بحث مهاجرت یا رفتن و ماندن، قرار می گیرد.

آنان که رفتند و آنان که نرفتند، حق با کیست؟ اینجا مجال پاسخ به این پرسش نیست چراکه اولا باید مورد به مورد بررسی کرد و ثانیا، جواب اصلی را باید حکومت بدهد که چرا بسیاری در ایران خواهان مهاجرت اند و در خارج از کشور به دنبال چیستند که اینجا نیست و یا اینکه از چه چیز داخل ناراضی اند که وطن و خو گرفتن ها به محیط را رها می کنند و ریسک حضور در جایی دیگر را به جان می خرند؟

مساله نوشته حاضر در «توجیهات» پس از تصمیم است. اگر کیمیا علیزاده را در زمانی که ایران بود به خاطر بیاورید یا در اینترنت ویدئوهایش را جستجو کنید می بینید تبریک مقامات رسمی از پیرزی اش را و می‌بیند حضورش در صداوسیما و همان سوال و جواب های کلیشه ای را. یعنی جای کیمیا و ناهید می توانست به راحتی عوض شده باشد.

شاید هر کدامشان برای «رفتن و ماندن» در همان سر هرم انتخاب قرار داشتند و نهایت به یک سویِ رفتن یا ماندن لغزیدند که می توانست به راحتی برعکس باشد. اما نکته اینجاست که رفتن و ماندن تبدیل به تابویی دیگرکوب نشود و دلایل توجیه کننده برای له کردن دیگری نشود.

به ظاهر ناهید و کیمیا این را می دانند و صمیمیت شان این را نشان می دهد، می‌ماند طرفدارانشان یا به طور کلی طرفداران ماندن و رفتن (و البته برخی سیاست پیشه گان که دنبال یارند و کوبیدن رقیب) که هنوز می خواهند هر انتخاب خودشان را تصمیم درست و دیگری را اشتباه مطلق بدانند. حال آنکه مرز باریکی در ابتدا بوده و ای کاش راس هرم را فراموش نکنیم. ما فرزند این سرزمینیم، هر کجا که باشیم و با لغزیدن هامان در دو سوی هرم ماندن و رفتن، نباید لحظه اول تصمیم مان از یادمان برود.

نویسنده: امین پاکزاد

*. برگفته و خلاصه ای از کتاب «کی بود، کی بود؟/ چرا و چگونه اشتباهاتمان را توجیه می کنیم؟» نوشته کرول توریس و الیوت ارونسن. ترجمه سما قرایی. نشر گمان. صص 68-71.

دیدگاه
آخرین اخبار