قتل مهسا 18 ماهه به دست مادرش در اوج فقر و بدبختی
زن جوان که پس از کشتن دختر شیرخوارهاش اقدام به خودکشی کرده بود مدعی شد به خاطر تهمت های شوهر شیشه ای ام مجبور شدم دختر ۱۸ماهه ام را خفه کنم. بعد از ۷ سال هنوز صدای مهسا در گوش ام نعره میکشد.
زن با رخساری رنگ پریده وارد دادگاه شد روی صندلی روبروی دادرسان دادگاه نشست او متهم پرونده ای بود که دستانش به خون یک کودک شیر خواره آلوده بود از شاکی خبری نبود چون این دادگاه قرار بود این زن را از نظر جنبه عمومی و اعمال ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی محاکمه کند.
رییس شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران پس از ورق زدن این پرونده از متهم خواست بایستد و درباره جنایتی که مرتکب شده توضیح بدهد.
زن خیلی آرام برخواست و در جایگاه متهم قرار گرفت و جمله اش را اینطور شروع کرد؛ صدای مهسا را هنوز در گوش هایم می شنوم آن روز لعنتی صدای مهسا امانم را بریده بود اما نه شیری برای سیر کردنش داشتم و نه پولی برای اینکه شیرخشک بخرم.
داروخانه محل هم دیگر شیر خشک قسطی به من نمیداد به ناچار مجبور شدم دخترکم را به بهزیستی بسپارم اما او را قبول نکردند و گفتند فرزندت پدر و مادر دارد.
به خاطر این فشارها خواستم خودکشی کنم.... اما وقتی مهسا را دیدم از ترس اینکه او قربانی افکار شوم همسرم شود تصمیم گرفتم خفهاش کنم. برایم سخت بود...
قاضی پرسید از چی می ترسیدی زن جواب داد از اینکه او به دخترم تجاوز کند شوهرم معتاد شیشه ای بود که شیطان در جلدش میرفت. برای همین تصمیم گرفتم او را بکشم. برایم سخت بود اما بالاخره با روسری مهسا را خفه کردم بعد با خوردن قرصهای ترامادول خواستم به زندگیام پایان دهم اما حالا زنده مانده ام.
این تنها بخشی از اظهارات زن جوانی است که 7 سال پیش در یاخچی آباد تهران به اتهام قتل دختر 18ماههاش بازداشت شد.
این زن پس از اقدام به خودکشی به بیمارستان منتقل شده بود که در نخستین مرحله رسیدگی به این پرونده شوهر این زن اعلام گذشت کرد و زن جوان که مرجان نام دارد به خاطر اختلالات خلقی تحت درمان قرار گرفت و در حالی که با قرار وثیقه آزاد بود از همسرش جدا شده و پس از چند ماه با مرد دیگری ازدواج کرد.
با گذشت 7 سال از وقوع قتل دختر کوچولو این زن جوان برای محاکمه از نظر جنبه عمومی جرمی که مرتکب شده در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده و با حضور یک مستشار تحت محاکمه قرار گرفت.
مرجان -37 ساله - هنگامی که وارد دادگاه میشد با دیدن پسر یک سال و نیمه اش که از همسر دوم خود داشت شروع به گریه کرد و با چشمان گریان در جایگاه متهمان نشست تا به سؤالات قضات پاسخ دهد:
چرا فرزندت را کشتی؟
به خاطر شوهرم
ماجرا را توضیح بده؟
شوهرم معتاد بود و کراک وشیشه مصرف میکرد او توهم داشت که دخترم مهسا فرزند خودش نیست وقتی از او میخواستم آزمایش دی ان ای بدهیم قبول نکرد.
آنقدر مواد مصرف کرده بود که حتی دوستانش را میخواست به خانه بیاورد تا من را به آنها بفروشد میگفت برای خریدن مواد مخدر به پول نیاز دارد....
آن روز مهسا شیر میخواست و به خاطر نخوردن غذا شیرم خشک شده بود از طرفی از بس از داروخانه شیرخشک نسیه خریده بودم دیگر به من شیرخشک نمیدادند... همه این مصیبتها شدت پیدا کرده بود که تصمیم گرفتم خودم و دخترم را از بین ببرم.
دوباره ازدواج کردهای؟
بله، وقتی از زندان بیرون آمدم با مردی آشنا شدم او ورزشکار است و واقعاً مرا حمایت کرد. حالا هم از او یک پسر یک سال و نیمه دارم.
چند وقت در بازداشت بودی؟
در کل حدود 3 سال و 2 ماه در بازداشت بودم و از شما قضات خواستار عفو و بخشش هستم. در پایان محاکمه قضات ختم جلسه را اعلام کردند تا بر اساس ماده 612 قانون مجازات اسلامی پس از شور حکمشان را صادر کنند.