چه کسانی در انتخابات ریاست جمهوری رای ندادند؟
«مردم خوب میدانند که با زیر و رو شدن اوضاع، کشور حداقل صد سال عقب میافتد و برای همین همداستان ویرانیطلبان نمیشوند. این آگاهی عمومی فرصتی مغتنم برای حاکمیت است که دستان منتخب مردم برای تغییر و تحول را باز بگذارد و توپخانه ایرانستیزان در هر لباس و موقعیت با هر انگیزهای را برای همیشه خاموش کند.»
یکی از موضوعات مهم مورد بحث پیرامون انتخابات بخش قابل توجهی از جامعه است که رای خود را به صندوقها نینداختند. راقم این سطور بلافاصله پس از مشخص شدن نتایج دور اول انتخابات همین جا توضیح دادم که به دلایل متعدد کسانی که رای ندادند، سخنگو و قیم ندارند و هیچ کس نمیتواند از طرف آنها صحبت کند و داعیه فرمانبرداری ایشان از خود را داشته باشد، ولی همانگونه که انتظار میرفت به سرعت انواع و اقسام مدعیان از داخل و خارج پیدا شدند و چنان سخن گفتند که گویی رای ندادهها به اشاره آنها اطاعت کردند و پای صندوقهای رای حاضر نشدند!
همین جا باید بنویسیم اتفاقا بسیاری از رایدهندگان از بیم مصادره رفتار سیاسیشان اقدام کردند و بسیاری از کسانی که رای ندادند از ادعاهای فرصتطلبان و ویرانیخواهان ناراحتند.
در هر حال متاسفانه به علل گوناگون از جملهعدم شفافیت اوضاع جامعه و نبود سیستمهای دقیق و جامع نظرسنجی در این باب باید به حدس و گمان پرداخت و بر اساس قرائن و شواهد تحلیل کرد. ابتدا باز هم باید متذکر شد که عده قابل ملاحظهای در هر شرایطی و در هر جای دنیا در دموکراتترین جوامع و حتی آنجا که رای دادن اجباری است (مثل کشور ترکیه) در انتخابات شرکت نمیکنند و رفتار آنها تقریبا واجد هیچ پیام سیاسی نیست. با این حال در جامعه سیاسی ماعدم شرکت در انتخابات اخیر بسیار مهم و نیازمند توجه جدی است. مسلما مخاطب اصلی اینعدم شرکت حاکمیت است که اگر پیامهای این رفتار سیاسی بخش قابل توجهی از مردم را دریابد، زمینه تحول بزرگی در جامعه ایجاد خواهد شد.
احتمالا یکی از دلایل قهر با صندوقهای رای رفتار و سخن گفتن آمرانه با مردم است. اگر حاکمیت به این مهم توجه کند و خفض جناح در مقابل مردم را واجب بشمارد و مردم احساس کنند که به رای و تمایلشان احترام گذاشته میشود و به صورت ابزاری نگاه نمیشود بخش بزرگی از معضل مذکور حل شده است. تجربه شخصی بنده در دهها مکالمه کتبی و شفاهی با افراد مختلف بیانگر این معنا بود که مردم معمولی کوچه و بازار دارای ذهنیات کینهتوزانه و انتقامگرا نیستند.
آنها اغلب دغدغههای اقتصادی داشته و دارند و برای نمونه اگر تورم کمتر بود یا امید قابل تکیهای بر کاهش آن بر اثر رای دادن وجود داشت قطعا آمار شرکتکنندگان در انتخابات به صورت جهشی بالا میرفت و بسیاری از رشتههای تحریمیون پنبه میشد. جالب آنکه در این گفتوگوها دستان کسانی که ادعای دانایی داشتند، خالیتر بود و نشان میدادند که برای رای ندادن علت دارند و نه دلیل! در واقع تورم روغن ریختهای است که دارندگان نظرات عجیب هم آن را نذر خود میکنند و کیفور میشوند!
خوشبختانه در همهپرسی اخیر همه با سخن و سکوت تحلیل خود از شرایط را نشان دادند و چنین امکانی هم برای همه میسر بود. اگر مشکلات حاشیهای کمتر بود و اولویت اصلی حاکمیت مشارکت بیشتر مردم بود، نشان داده میشد که ویرانیطلبان خارجی و ناامیدان داخلی پایگاه چندانی در جامعه ندارند حداقل از این زاویه که مردم برای ایجاد تحولات مورد علاقه خود خشونت و رویارویی را هرگز نمیپسندند و آگاهانه تلاش دارند که از طریق سازوکارهای موجود وضعیت را بهبود ببخشند.
نکته بسیار مهم آنکه مانع موثر در مشارکت بالای مردم در انتخاباتعدم امید به نتیجه گرفتن از طریق انتخاب بهترینها در مصادر امور است. متاسفانه هم در داخل و هم در خارج عدهای بر این زمینه فراخ و قابل ملاحظه انگشت تمرکز نهادند تا مردم را از کمترین تغییرها ناامید کنند. همین حالا و پس از انتخابات حملهها و نوع رفتار شکستخوردگان در انتخابات هم درصدد القای همین معناست. ما ناچاریم تکلیف خود را یکبار برای همیشه با این معضل روشن کنیم.
اگر خواستار مشارکت حداکثری مردم هستیم و برکات قاطع این حضور را طالبیم باید برای مردم اثبات شود که رایشان در اوضاع کشورکاملا موثر است و ارکان قدرت به لوازم ضروری این معنا گردن مینهند. ما دانسته یا نادانسته صدای کسانی را شنیدنی میکنیم که به هر دلیل خواستار فروپاشی هستند.
اتفافا مردم به درستی از این معنا واهمه دارند و خوب میدانند که با زیر و رو شدن اوضاع، کشور حداقل صد سال عقب میافتد و برای همین همداستان ویرانیطلبان نمیشوند. این آگاهی عمومی فرصتی مغتنم برای حاکمیت است که دستان منتخب مردم برای تغییر و تحول را باز بگذارد و توپخانه ایرانستیزان در هر لباس و موقعیت با هر انگیزهای را برای همیشه خاموش کند.